جمعه ۷ دی
|
دفاتر شعر مهگل بارانی(باران)
آخرین اشعار ناب مهگل بارانی(باران)
|
صدای محکمت مدام در سرم میپیچد،مثل پژواک فریاد بلندی مقابل اورست...
تمام کلماتت،بدون اینکه حتی یک کدامشان جا بیفتند در ذهنم تکرار میشوند،
چه اشتباه دردناکی هستی لعنتی...
رهایم نمیکند
سردرد،سردرد،سردرد...
تو هستی...
داری با بند بند وجودت میخوانی واژه های بارانی ام را...
من اما دستانت را میخواهم...
صدای نفسهای گرمت را زیر گوشم
تمام احساست را..
خلوتی به وسعت قلبت...
بنویس برایم...
به امید روزی که سرم را روی شانه محکمت بگذارم و خودت برایم بخوانی... با آن صدای مردانه و محکمت...
شاید چند جلد شوند نوشته هایت...
و شاید تا آن روز فراموشم کنی😞
خرداد،غریب ترین ماه سال است برای من...
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درودبانو
زیبا بود