زیر خط فقر

زیر خط فقر، دنیای من است
هرکه اینجا هست همتای من است
 کودکش صحبت دیروز من و
پیر آن قصه ی فردای من است

این محله آشنای مردن است
مردن اینجا عین آب خوردن است
نان سالم وصل بر  جان کندن و
کار پر کردن، شکم پرکردن است

دستها پر پینه و زخم و زگیل
همسران بیمار و مادرها علیل
از نداری نزد طفلان شرمگین
نه … مردن نیست محتاج دلیل

وقتی آدم در هجوم مارهاست
یا اسیر دیگ آدم خوارهاست
زیر آوار است و دست و پای قطع
مردن از اولاترین کارهاست

وقتیکه جرم و جنایت  بهتر است
نان فحشا از قناعت بهتر است
وقتی عصمت آخرین سرمایه شد
مرد مرده بی نهایت بهتر است