وادی ایمن

خوش دلی را که به زنجیر جنون بند نشد



سوی آتش نخرامید و چو اسپند نشد


هزاران دروددددد

ه که این فعلِ حرام است و گناهیست بزرگ!



هیچکس منکر این زهرِ پراز قند نشد



سخن اینست که ما، قاتل عشقیم ولی



جرممان محرز و حکم،محبس و پابند، نشد!!


عالیییییییییییییی

ما شکستیم دل غمزده ای را و دریغ



نوبت محکمه ی عدل خداوند نشد



ای خوش آن دل که ره وادی ایمن طی کرد



و به زنجیر سر زلف کسی بند نشد


اینم که عالی تررررررر

همیشه محکم وزیبا قلم می زنید
احسنتتتتتتتتتتتتت
همه ی ابیاتش ناب وزیبا بودند و
انتخاب مشکل
مانا باشی استادبزرگوارم

دروود


سخن اینست که ما قاتل عشقیم ولی. . .

نوبت محکمه عدل خداوند نشد

ای خوش آن دل که ره وادی ایمن طی کرد
و به زنجیر سر زلف کسی بند نشد
به راستی که چنین است اما....
درود بر شاعر فرهیخته و استاد غزل جناب درویش
خرسندم که توفیق تحصیل در محضر اساتیدی اینچنین نصیبم گردیده
آفرین بر شما

ای خوش آن دل که ره وادی ایمن طی کرد

و به زنجیر سر زلف کسی بند نشد
...................
سلام برشما

ای خوش آن دل که ره وادی ایمن طی کرد


و به زنجیر سر زلف کسی بند نشد


درود بر شما
بسیار پرمعنا
وادی ایمن دل ایمن می خواهد تا کسی سرمنزل مقصود را درنیابد ایمن نخواهد شد یا دلش در تشویش است یا نگاهی پراضطراب .
سربلند باشید جناب استاد مهرابی بزرگوار

درودتان جناب درویش گرامی
شعر خوبی با مغانی انبوه ست..
بهره بردم .
استاد آیین مهر ،جناب مهرابی هنرمند تابان
با احترام

سلام و درود بر شما
کیفور شدم

سلام و درود به برادر خوب مهربان و بزرگوارم
به مهمانی شما آمدن برایم افتخار شد
بسیار عمیق و سرشار از لطافت
خوشحالم که دوباره در کنار شما هستم

به ما هم سری بزنید

درودها
زیبا سرودید، و دلنشین

گشته ام از غزلت واله وشیدا همه من