خدا! دلگیرم از دنیات!
خدایی خسته ام، بسه
قفس سهم پرستو نیست
اونم داغون و پَر بسته!!
چقد گفتم دیگه خستم!؟
چقد گفتم که دلگیرم؟
چقد گفتم پر از دردم؟
چقد گفتم که میمیرم؟
خیال کردم منو دیدی!
دیدی مثل خودت تنهام
فرستادی واسم عشقو
تموم شه غصّه و غمهام
یه عشقی هم بهم دادی
که خیلی فاصلش دوره!
خدا! شرمنده ام، امّا
حالم بدجور ناجوره
خدایی اینکه رسمش نیست
که هر چی امتحان داری
بلای جون من باشه
بشه تقدیر اجباری!
میدونم حرف حق تلخه
ولی تو جنبهشو داری
نگم دیوونهتر میشم
بذار پای خودآزاری
جوابم رو نمیدی تا
یه قفل، روی لبم باشه؟
ندیدی زیر کوه غم
وجودم داره میپاشه؟
ولم کردی برم گم شم
میون اینهمه بنبست!؟
داری لج میکنی با من؟
خدا! اصلا حواست هست!؟
تو خوب! ما بد! دیگه بسه
میخواستی له کنی، کردی
زمین خوردم، نجنگ با من
تو دنبال چی میگردی؟
نجنگ، کل تنم زخمه
همینجوریش دلم خونه
روی دیوار تقدیرم
یه جغد شوم میخونه
اگه دلگیر و دلخونم
اگه از درد مینالم
هنوز از عشق لبریزم
هنوز با عشق خوشحالم
خیالی نیست میمیرم
با اون آرامشو دیدم
دمت گرم عاشقم کردی
با اون چن روز خندیدم
درسته فاصلش دوره!
درسته دوره دستامون!
خدا! یادت نره این رو
تو هم هستی تو دنیامون
بازم شکرت نفس دارم
بازم شکرت هنوز هستم
هنوزم دوستش دارم
اگر داغون و پر بستم
مسعود_مهرابی
🍀🌷
غمگین و زیبا بود
دستمریزاد