سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        پرگار بانو

        شعری از

        مجنون ملایری

        از دفتر جوجه اردک زشت نوع شعر دوبیتی

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵ ۲۱:۳۴ شماره ثبت ۴۷۳۰۹
          بازدید : ۵۱۹   |    نظرات : ۳۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مجنون ملایری

        شدم در دست تو پرگار بانو
        نکن دیگر مرا احضار بانو
        وعشق تو ندارد هیچ سودی
        شدم خسته از این تکرار بانو
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۱۶:۴۷
        حضرت دوست استاد نازنینم دست مریزاد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۰۴:۲۳
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود استادبزرگوارم
        تلخ وشیرین قاطی بود
        وزیباااااااا خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۰۵:۱۴
        خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۲۰:۱۸
        درود استاد عزیز
        شیرین و زیباست خندانک خندانک
        مهدی حریفی
        شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۰۲:۳۲
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        درود استاد عزیزم...مرحبا
        جسارتا به جای و اگر که مینشست بهتر نبود؟
        که عشق تو ندارد هیچ سودی..البته عفو بفرمایید استاد
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۰۴:۳۹
        سلام
        صبح بخیر و ممنون خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        امیر جلالی( ا م دی )
        شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۰۵:۴۶
        اشعار کوتاه دوست و شاعر عزیز مان ، جناب ملایری آنقدر جا افتناده اند در ذهن خواننده گان و اهالی خاندان ناب که حکم خبر صبحگاهی را پیدا کرده اند.
        من شخصا هر وقت اثر تازه ای از ایشان را روی صفح می بینم ، بخودم می گویم امروز ببینیم جناب ملایری چه حکمی و چه خبر تازه ای از عشقشان انتشار می دهند . حکم امروز را هم که دیدیم. بسیار زیبا و تاثیر گذار و درود بر شما خندانک
        الهه نصیری زاده (وفا)
        شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۰۶:۳۰
        سلام بزرگوار
        چه دلنشین بود 🌹🌹🌹🌹
        حسین زارع(مختار)
        شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۰۶:۳۹
        سلام
        خسته نباشید دستمریزاد برقرار باشید خندانک خندانک
        محمد مير سليمانی بافقی (باران)
        شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۰۷:۵۱
        درودها بر شما
        چه روان و با معنا خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۰۴
        ............ خندانک خندانک خندانک .................
        زیبااا...مثل همیشه... خندانک خندانک خندانک
        هزارااان درود خندانک خندانک خندانک
        ............ خندانک خندانک خندانک .................
        تقدیم به اهالی خوب شعر ناب:

        به هنگام حمله ی ناپلئون به روسیه دسته ای از سربازان او در مرکز شهر کوچکی از آن سرزمین همیشه برف در حال جنگ بودند ...یکی از فرماندهان به طور اتفاقی از سواران خود جدا می افتد و گروهی از قزاقان روسی رد او را می گیرند و در خیابانهای پر پیچ و خم شهر به تعقیب او می پردازند .فرمانده که جان خود را در خطر می بیند پا به فرار می گذارد و سر انجام در کوچه ای سراسیمه وارد یک دکان پوست فروشی می شود و با مشاهده ی پوست فروش ملتمسانه و با نفس های بریده بریده فریاد می زند : کمکم کن جانم را نجات بده . کجا می توانم پنهان شوم؟!پوست فروش میگوید : زود باش بیا زیر این پوستینها و سپس روی فرمانده مقداری زیادی پوستین

        می ریزد ...پوست فروش تازه از این کار فارغ شده بود که قزاقان روسی شتابان وارد دکان می شوند و فریاد زنان می پرسند : او کجاست ؟ ما دیدیم که او آمد تو!!!قزاقان علیرغم اعتراضهای پوست فروش دکان را برای پیدا کردن فرمانده فرانسوی زیر و رو می کنند . آنها تل پوستین ها را با شمشیرهای تیز خود سیخ می زنند اما او را نمی یابند سپس راه خود را می گیرند و می روند .فرمانده پس از مدتی صحیح و سالم از زیر پوستینها بیرون می خزد و در همین لحظه سربازان او از راه می رسند .پوست فروش رو به فرمانده کرده و محجوب از او می پرسد : ببخشید که همچین سوالی از شخص مهمی چون شما می کنم اما می خواهم بدانم که اون زیر با علم به اینکه لحظه ی بعد آخرین لحظات زندگیتان است چه احساس داشتید ؟فرمانده قامتش را راست کرده و در حالی که سینه اش را جلو میداد خشمگین می غرد : تو به چه حقی جرات میکنی که همچین سوالی از من بپرسی ؟ سرباز این مردک گستاخ را ببرید چشماشو ببندید و اعدامش کنید . من خودم شخصا فرمان آتش را صادر خواهم کرد !!!محافظان بر پیکر پوست فروش چنگ زده کشان کشان او را با خود می برند و سینه کش دیوار چشمان او را می بندند پوست فروش نمی تواند چیزی ببیند اما صدای ملایم و موجدار لباسهایش را در جریان باد سرد می شنود و برخورد ملایم باد سرد بر لباسهایش خنک شدن گونه هایش و لرزش غیر قابل کنترل پاهایش را احساس می کند ...سپس صدای فرمانده را می شنود که پس از صاف کردن گلویش به آرامی میگوید :آماده ............. هدف .....در این لحظه پوست فروش با علم به این که تا چند لحظه ی دیگر همین چند احساس را نیز از دست خواهد داد ؛ احساسی غیر قابل وصف سر تا سر وجودش را در بر می گیرد و قطرات اشک از گونه هایش فرو می غلتد پس از سکوتی طولانی پوست فروش صدای گامهای را میشنود که به او نزدیک میشوند ...
        سپس نوار دور چشمان پوست فروش را بر می دارند . پوست فروش که در اثر تابش ناگهانی نور خورشید هنوز نیمه کور بود در مقابل خود فرمانده فرانسوی را می بیند که با چشمانی نافذ و معنی دار چشمانی که انگار بر ذره ذره وجودش اشراف دارد به او می نگرد...آنگاه به سخن آمده و به نرمی می گوید : حالا فهمیدی که چه احساسی داشتم !

        روزگارتان خوش خندانک خندانک
        هوشنگ زاهدی
        شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۱۸
        درود بر جناب ملایری گرامی
        سروده ای زیبا بود
        برقرار باشید خندانک خندانک خندانک خندانک
        دنیا حریفی
        شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۲۸
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سمانه هروی
        شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۵۴
        درود خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۰۹
        درود استادبزرگوار خندانک خندانک خندانک
        آرمین اسدزاد (الف)
        شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۱۵:۴۰
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        نجمه طوسی (تینا)
        شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۱۶:۴۰
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما زیبا بود
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        نیره ناصری نسب
        شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۱۸:۰۶
        درود استاد دوبیتی های زیبا

        پاینده باشید خندانک خندانک خندانک
        حبیب رضایی رازلیقی
        دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵ ۱۳:۱۲
        سلام استاد مرحبا سروده ای زیبارا سروده اید خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6