يکشنبه ۲۷ آبان
آقای سیبیل مخملی ! شعری از مسعود احمدی
از دفتر خمیازه های شبانه نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۵:۲۳ شماره ثبت ۴۶۹۵۷
بازدید : ۶۴۲ | نظرات : ۱۹
|
آخرین اشعار ناب مسعود احمدی
|
سراپا شعر می شود
کولی ترین دختر فالگیر
وقتی بو می کشد
کف دست هایم را :
تو باقیمانده ی استخوان حنجره ی کلاغی هستی
که چهارصد سال قبل
از صاعقه ای نابهنگام
بر ارتفاع بلوطی فرتوت
خشکیده ای !
.
آخرین وسوسه های نسیمی هستی
نجیب
که گردبادی نانجیب
در حال عشقبازی با نسترن های وحشی
حال ات را گرفته است !
.
جیغی هستی سرخ کرده
در گلوی یک قناری بالغ
که پرنده فروش دوره گرد
زردی وسوسه انگیزت را
در میدان آزادی
به فروش گذاشته است !
.
تو
دلهره های افتادن یک بندباز
از ارتفاع یک لقمه ی نان
بر سنگفرش خیابانی !
.
انعکاس نعره ای چند هزار ساله ای
در بید مجنونی پیر
که طوفان نوح
گیسوان بلند را
به سختی کشیده است !
.
تو...
.
.
اکنون
شیار کف دست هایم
به آخر خط رسیده اند
و مرا اینجا
پشت راه راه های پیراهن ام
به زنجیر کشیده اند !
تا دخترک کولی
محبوب ترین شعرش را
برای هزارمین بار
به اشتراک بگذارد !
.
.
.
مسعود احمدی
۱۴اردیبهشت ۹۵ .تهران
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.