سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 7 آذر 1403
  • روز نيروي دريايي
26 جمادى الأولى 1446
    Wednesday 27 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      چهارشنبه ۷ آذر

      چند کوتاه

      شعری از

      مسعود احمدی

      از دفتر خمیازه های شبانه نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۰ ۰۱:۲۵ شماره ثبت ۱۰۵۸۰۹
        بازدید : ۱۰۱۹   |    نظرات : ۲۲

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر مسعود احمدی

      گوشه‌ی چشم‌های دنیا 
      دارد چروک می‌‌خورد  
      و مردان خوب 
      پیر می‌شوند...  
      دیگر
      هیچ قیصری 
      بر مُردن گوزن‌ها 
      نخواهد گریست...!

      " برای مسعود کیمیایی "
      ======

      کار، کارِ ابراهیم نیست 
      نوح مگر برگردد
      و دعای باران بخواند...
      شاید تاریخ
      دوباره با جغرافیا آشتی کند 
      و آسمان آنقدر ببارد 
      تا کوه‌ها
      کمربند سفیدشان را پس بگیرند
      و شلوار رودخانه‌‌ها را
      تا بلندای بسترشان
      بالا بکشند...!

      =======
       
      چتر 
      کلاهی‌ست 
      که بر سر باران 
      گذاشته‌ای.. 
      بی‌سبب نیست 
      عاشق نمی‌شوی...!

      ========
      مسعود احمدی شامکانی 
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ ۲۱:۳۶
      درود جناب احمدی گرامی
      بسیار زیبا و دلنشین بودند
      بابت تاخیر پوزش میطلبم خندانک
      مسعود احمدی
      مسعود احمدی
      پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰ ۰۲:۲۹
      سپاس مهربان . ممنونم از لطف تان خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سلمان مولایی
      چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ ۱۵:۴۶
      سلام

      و

      همان گونه که سیاوش آزاد نوشت :
      « جالب ست هرچه قلم تان بلندتر بشود زیباتر می‌شود یادش به خیر مدرسه قلم که خیلی کوتاه شود دیگر نمی‌تواند زیبا بنویسد »
      سال های سال است که بین من و مسعود این بحث در جریان است و اگر که او به کوتاه نویسی تعهد داده است ولی به تایید همگنان اشعاری که بلند تر می نویسد زیباتر هستند و جا افتاده تر در این جا نیز همین اتفاق دارد می افتد و دومین شعر که بلند تر است خوش تر نشسته است اگر که من از شلوار رودخانه حس خوبی نگرفتم ولی تجسم آن و قیاس اش با رود خانه خیلی تصویری و اثرگذار است.
      در شعر اول نیز من به عنوان مخاطب هنوز منتظرم تا ادامه ی سخن را شاعر بنویسد اگر چه از لحاظ دستوری جمله ای کامل روی داده است ولی از نظر ذهنی مخاطب هنوز به کمال تصویر نرسیده است و چشم به راه دارد تا ادامه اش را بخواند اگر چه می توان این گونه پایان را راهی برای ناتمام گذاشتن شعر و اجازه ی دخالت اندیشه ی مخاطب در تکمیل آن دانست ولی باز هم من بر سر عقیده ی خویش هستم.
      و سومین اثر که کوتاه ترین آن هاست از همه لحاظ بسیار مستعمل و تکراری ست اگر چه از تصویر و خیال خالی نیست ولی تصویر چتر و کلاه و باران نه تنها از لحاظ شعری بلکه در سایر هنرهای تصویری نیز چندان به کار رفته است که به مصداقی تکراری بدل شده است و برای نو ساختن آن باید در قسمت دوم شعر اتفاقی فراتر از عاشق شدن یا نشدن روی می داد که به دلیل کوتاهی دست شاعر در ارائه ی آن بسته است .
      اما فارغ از تمام این موارد آن چه دوست داشتنی ست و دلنشین سبک خاص و صمیمی نوشته های مسعود است که در هر هیئتی و مرتبتی از سوی مخاطب پذیرفته و ادراک می شود و بی تردید این اتفاق نیفتاده است مگر به ممارست بسیار مسعود که از سال های پیش من شاهدش بودم ممارست در خواندن ، خواندن ، خواندن و سپس نوشتن و دور ریختن ممارست در نقد شنیدن بدون تعارف و اعمال آن در کارهای بعدی بدون هیچ احساس ناکامی از روز اولی که شناختم اش همین گونه بوده است و هرگز از این ها که گفتم دست نکشید و به یقین هنوز هم همین گونه به شعر و اساساً هنر می نگرد چرا که او قبل از شاعر بودن فیلمنامه نویس بوده است .

      حرف آخر اما خوش است و شیرین که کسانی مانند مسعود احمدی در این محافل ادبی حضور بیشتر داشته باشند تا نوجویان را الگویی عملی و قابل مشاهده شوند و بدین سان آموختن را و پیش رفتن را آسان تر و در دست رس تر قرار دهند .
      سیاوش آزاد
      سیاوش آزاد
      چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ ۲۱:۵۸
      سلام سپاسمندم و باعث افتخارست که نام حقیر به قلم استاد گرانقدر آمد تشکر
      ارسال پاسخ
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ ۲۰:۵۴
      سلام و عرض ارادت
      حضور سلمان عزیز....مسعود احمدی بزرگوار......مسیحای عزیم
      این صفحه منو یاد بارسلونا میانداخت وقتی که مسی بود .ژاوی و پویول......مگه میشه بازی اون تیمو ندید
      الان هم این سه بزرگ وقتی در صفحه ای هستند یعنی باید تا اخرین قلم را هر روز خواند
      چقدر جایتان خالیست و بسیار خوشحال شدم از اینکه با افتخار هر چه تمام تر این شعر را خواندم
      تیک نقد میزنم تا قبل از پاک شدنش دوستان بیشتری صفحه استاد احمدی را ببیند و از مباحث سلمان و مسیحای عزیز فیض ببرند
      مسعود احمدی
      مسعود احمدی
      پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰ ۰۲:۱۹
      سلام درود جناب شفیعی عزیز ... دوست سالهای نه چندان دور ... خیلی ممنونم از حضورتان در پای این صفحه ... لطف داشته اید از قدیم و هنوز مهرتان جاری ست ... تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد رفیق شفیق... خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سامان ثنایی نسب
      چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ ۲۳:۵۹
      درود
      اگر عزیزانی که با سبک های شعر کهن آشنایی دارند مشخصه های سبک هندی را به خاطر بیاورند ، شاید بتوانند به خود بقبولانند که می توان چیزی شبیه همین مکتب را در شعر معاصر پیاده کرد . یعنی به جای آنکه از خوانش یک غزل لذت ببریم بیشتر دنبال تک بیت ها باشیم . مثلا شما در اشعار بیدل و صائب شاید کمتر یک غزل را تا به آخر تحمل می کنید . اما در عوض تا دلتان بخواهد تک بیت های زیبا دارند که بسیاری نیز اکنون به میراث فولکلور تبدیل شدند و در محاورات روزانه مردم جای دارند :

      افتادگی آموز اگر طالب فیضی
      هرگز نخورد آب زمینی که بلند ست

      و از این دست ابیات

      من گمان می کنم کارهایی که در این صفحه انجام شده یعنی استفاده از یک ایماژ غافلگیر کننده و نتیجه گیری سریع شبیه نوعی مصادره به مطلوب ، هم از اعقاب همان سبک هندی در آثار کلاسیک است .

      چتر کلاهی ست که سر باران گذاشته ای ( مقدمه )
      بی سبب نیست که عاشق نمی شوی ( نتیجه )

      قسمت مستتر : برای عاشقی باید زیر باران رفت . حالا چه بارانی و با چه کیفیتی آن را مخاطب تعیین می کند .

      اما چیزی که به زعم حقیر اینگونه آثار را کمرنگ می کند ، عدم سوزناکی و تاثیر گذاری وسیع است . شاعر ناخنکی می زند و تمام و بسیار هم زود از حافظه پاک می شود زیرا هدف و آرمان قرصی پشت چنین سروده هایی نیست و نمی توان ملتی را به شکل فراگیر و ماندگار متاثر نمود و دچار شادی و شوق یا خشم و نفرت و اندوه نمود . بیشتر نوعی بازی زبانی ست که شاید جنبه ی فکاهی اش بر بعد ادبی اش بچربد . هرچند در شعر بودن آن و کیفور بودنشان تردیدی نیست . و سخن از میزان تاثیر آن است که به نظرم در شعرهای بلند اگر شاعر توانا باشد این تاثیر به مراتب بیشتر است

      سپاس که تحمل کردید خندانک
      مسيحا الهیاری
      سه شنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۰ ۱۵:۱۸
      سلام بر شیخ اشراق استاد م امید یلدا یت یک دقیقه کم باشد تو عاشق دلتنگی مهتابی خندانک
      مسعود احمدی
      مسعود احمدی
      چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ ۱۹:۳۶
      سپاس مسیحای عزیز ... سایه‌ات هماره بلند خندانک
      ارسال پاسخ
      سیاوش آزاد
      سه شنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۰ ۱۵:۳۲
      سلام چقدر اثر دوم زیبا بود ترتیبی که دوست داشتم اثر دوم، اول بعد سوم و جالبست هرچه قلمتان بلندتر بشود زیباتر میشود یادش به خیر مدرسه قلم که خیلی کوتاه شود دیگر نمیتواند زیبا بنویسد البته مخاطبان بعضا تنبلند ولی مگر مخاطب ما تنبلانند؟ و آیا آیندگان که متعمق اند را نباید از امروز برایشان اندیشید و سرود؟ و آیا نباید همانطور که کوه برفها را ذخیره میکند تا در فصول گرم تشنگان را تغذیه کند امروز به فرداها نظر داشت؟ قرین عزت باشید
      مسعود احمدی
      مسعود احمدی
      پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰ ۰۲:۳۴
      سپاس بابت نقد خوب‌تان ... اما کوتاه نمی‌آیم از کوتاه‌سرایی خندانک مهرت بر جان ... سایه‌ات مستدام مهربان خندانک
      ارسال پاسخ
      سیاوش آزاد
      سه شنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۰ ۲۰:۵۵
      سلام اثری از مرحوم ناصر پورپیرار در فضای مجاز دیدم چون مرتبط به باغ شما و کاشته(به قول جناب آزادبخت) ی حقیر است تبرکا بیاورم

      نزدیک بود
      باورکنم
      باران را
      آه، اگر
      این همه
      کوتاه نبود
      مسعود احمدی
      مسعود احمدی
      پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰ ۰۲:۳۱
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مسعود احمدی
      چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ ۱۹:۳۴
      سلام و سپاس سلمان عزیز .... ممنونم بابت نقد زیبا و همه جانبه‌تان ... بله ... شعرهای بلندم را ، خودم هم بیشتر دوست دارم خندانک چون شما می‌توانید در فرصتی خوب ، سوار بر اندیشه و احساس هر مخاطبی گردید... اما ، منظورم از اینکه باید کوتاه نوشت ، اصلا این نیست که شعر کوتاه زیباتر از شعر بلند است ... بلکه منظورم این است که دنیای جدید، بخاطر ساختار مدام پیچیده‌ترش ، زمانی برای خواندن رمان‌هایی چون کلیدر (که من دوبار خواندمش) نمی‌گذارد و یا برای خواندن شاهکار آیدا در آینه ... نگاهی به تیراژ کتب شعر و رمان بیندازیم ، فاجعه‌ است ... یکصد نسخه...دویست نسخه... ما وارد برهه ای شده‌ایم که باید حتی اگر شده ، شعر را در پنج ثانیه زمان خوانش ، به مخاطبانی عرضه کنیم که حتی وقت و حوصله خواندن یک غزل حافظ را نیز ندارند ... تنها یادگیری نسل جدید، از همین گوشی‌های لعنتی ست! ... شعری ۵ ثانیه، که تا بخواهد از آن عبور کند ، چشمش تمام کلمات را خوانده باشد ... برقی او را بگیرد ... مکثی کند ... دوباره همان شعر کوتاه ۵ ثانیه ای را بخواند ...و ... و ....آنوقت شاید شعرهای بلندتر مرا نیز بخواند ... ممنونم سلمان خوب .... بدرخش همیشه ... نقدت را نقد خریدارم ...هر چه تیزتر ، گرانتر ...... خندانک خندانک خندانک
      مسعود احمدی
      چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ ۱۹:۳۵
      خندانک خندانک جانت بی‌بلا مهربان خندانک
      فاطمه گودرزی
      چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ ۲۳:۵۰
      سلام و درود
      زیبا بود و دل نشین
      پایدار باشید
      خندانک خندانک خندانک
      مسعود احمدی
      مسعود احمدی
      پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰ ۰۲:۳۰
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سیاوش آزاد
      پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰ ۰۱:۳۶
      سلام سوالی برایم پیش آمد چتر کلاهی بر سر خودمان است یا باران؟
      مسعود احمدی
      مسعود احمدی
      پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰ ۰۲:۲۴
      بنظر من : باران خندانک ما سر باران را کلاه می‌گذاریم تا عاشق نشویم ... چون باران ، واسط عشق است با قطره‌چکانش... و کسی که که چتر بر سر می‌گیرد ، خودش را از نقشه‌ی باران محافظت می کند ... خندانک علت سوالتان کاملا منطقی ست ... جواب عادی اینست که کلاه سر خود گذاشته ایم ...اما اینجا من خواستم از زاویه ی متضاد ببینم داستان را ... شاید هم موفق نبودم ... ممنونم از سوال هوشمندانه تان خندانک
      ارسال پاسخ
      مسعود احمدی
      پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰ ۰۲:۲۵
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)
      چهارشنبه ۲۴ فروردين ۱۴۰۱ ۲۰:۴۶
      درود و عرض ادب و ارادت محضر شما استاد بزرگوار و ارجمندم
      بسیار زیبا
      عمیق
      و در خور تامل می نویسید
      قلمتان رقصان
      درود درود دروددد بیکران خندانک خندانک خندانک خندانک
      مینا فتحی (آفاق)
      پنجشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۳:۵۸
      چتر
      کلاهی‌ست
      که بر سر باران
      گذاشته‌ای..
      بی‌سبب نیست
      عاشق نمی‌شوی...!

      درود و عرض ادب استاد احمدی ادیب

      چقدر زیباست سروده‌تان
      تا عمق جان نفوذ میکند

      احسنت بر شما و قلم وزین‌تان

      💐💐💐💐💐
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1