سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 15 تير 1403
    30 ذو الحجة 1445
      Friday 5 Jul 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۱۵ تير

        آخرین خواسته...

        شعری از

        از دفتر غربت موهوم نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۰ ۱۰:۵۷ شماره ثبت ۴۶۶۸
          بازدید : ۹۹۹   |    نظرات : ۲۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر

        آن زمان کز سینه ام، دل می گریخت!
        همچنان کز شِدتِ غم می گریست،

        آنکه همچون شیشه ای خون رنگ بود،
        بیش از اندازه برایم تنگ بود!

        گفتِ با ناله مرا، ای نامراد!
        گر دِلَت جان بر سرِ این ره نهاد،

        مردِ بادا، گر من از این راهِ دور!
        راهِ پیر و پُر نشیب و راهِ کور!

        بر نگشتم تا تو را گیرم بغل!
        کن کناره اول از قومِ دغل!

        وانگهی از بهرِ من تیره مپوش!
        از برایِ قومِ نابخرَد مکوش!...

        رختِ سرخ و یشمی و آبی و زرد،
        یا طلایی، یا بنفشِ پُر ز درد!

        قهوه ای ی نا مبارک خانه سوز!
        لاجوردی، یاسمینی سینه سوز!

        رختِ نارنجی که باشد دلنواز،
        نرگسی همراهِ میخک ها و ناز،

        را به تن مگذار اگر قولت بجاست!
        چونکه این ها بهرِ بی دل نارواست!

        کن به تن، رختی که رنگش دادِ باد!
        بر سرِ هر ظالمی فریاد باد!

        تا دگر همچون منی از سینه ای،
        ناز و گرم و خالی از هر کینه ای!

        بی کس و آواره و زخمی و لنگ!
        تا، نگردد راهی ی یک راهِ تنگ!

        در غباری وهم آلوده و تار،
        پای نگذارد که گردد خوار و زار!

        آن لباسی را به تن باید نهاد،
        که حاصِلِ آتش و تندیسِ تو باد!؟

        زآنکه عمری را از آن ریختی به سر!
        هم نشستی روی آن مات و پکَر...!
        ***
        پژواره
        ***
        سلام این مثنوی قبلا در شعر ناب منتشر شده است
        لذا مجددا تقدیم اش می کنم به تمامی اعضا عزیز و مهمانان مهربان  شعر ناب.
        سپاسگزارم.
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0