يکشنبه ۲ دی
معجزه ی فصلها... شعری از رونیا گلیان
از دفتر در مسیر آفتاب نوع شعر
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۰ ۱۰:۵۴ شماره ثبت ۴۶۶۰
بازدید : ۱۱۳۰ | نظرات : ۲۱
|
آخرین اشعار ناب رونیا گلیان
|
شناسنامه ام را به خودم بدهید دیگر کودک نیستم این سیاهه ی خط خورده سالهاست بوی کودکی ام را نمی دهد دی ماه من مرده است و مهرِ نامهربان هنوزهم گاهی سر فصلِ خستگی ام می شود ......... تنها بهار و تابستان با دلم سازگاری کرد از همان شبی که در پله های خواب افتادم و تیری در کمان معجزه یِ فصلهایم شد
همان لحظه بود زبان کفشهایم را به هم دوختم تا برای همیشه جفت بماند حالا از پله های خواب هم که بیفتم نفسهای پائیزی ات به مرداد چشمهایم بوسه می زند و شهریور توجیه عاشقانه ی شهری می شود ورای آنهمه صبوری
خوب می دانم به همین روشنی روز که در رد پاهایت موهای گره خورده ی مهر با فلسفه ی پائیزی ات شانه می شود و زمستان ،شاعرانه تر کودکی ام را با تولدِ دی آشتی می دهد...
حالا از پله های خواب هم که بیفتیم نفسهای پائیزیمان به مرداد چشمهای هم بوسه می زند و شهریور توجیهِ عاشقانه ی شهری می شود ورای آنهمه صبوری.... اعظم گلیان ( گلی )
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.