شنبه ۳ آذر
فصل پنجم شعری از سروش علی نژاد
از دفتر قاصدک گم شده نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۹ فروردين ۱۳۹۵ ۱۰:۳۱ شماره ثبت ۴۶۴۵۷
بازدید : ۴۴۰ | نظرات : ۸
|
آخرین اشعار ناب سروش علی نژاد
|
در دلم می گفتم
چه بهاری بشود سال دگر
چه خوشا رنگ وصال
چه خوشا لمس تن یک رویا
من چه می دانستم
که نباید دل خود را بدهم
به تن خسته ی این رویاها
من چه می دانستم
سال نیکو شدن از رنگ بهاری پیداست
منِ سردرگم گیج
چشم در راه بهاران بودم
تا بدانم چه به حالم گذرد در ایام
غافل از این که در این شهر مریض
نه بهاری آمد
نه خزان پایان شد
این چه ایام سیاهیست که بر من گذرد
خالی از رنگ تو باور بکنی یا نکنی
فصل پنجم شده است
فصل سرسخت عذاب
فصل تلخیست برای سفر قمری ها
فصل گم گشتن مرغابی ها
دور از آن برکه ی رویای بهار
برکه ای دور که در خواب و خیال است فقط
سال من ته نکشید
سال من سر نرسید
سال من سال نشاید که نهی نامش را
گم و گورم اینجا
من و این فصل سیاه
و ندانم که چرا آمده است
مرگ رویای بهار
مهر این فصل سیاه است برای دل من
روزگارم اینجا
سخت مدیون و بدهکار من است
صبر باید کرد
تا بهاری در پیش
صبر باید کرد . . .
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
لذت بخش و با طراوت سروده اید
لذت بردم بزرگوار
زنده باشید