سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        یلدای جان

        شعری از

        فاطمه اصفهانیان امیری ( فریماه )

        از دفتر شعرناب نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۲۲:۵۸ شماره ثبت ۴۶۰۹۵
          بازدید : ۱۱۰۹   |    نظرات : ۳۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر فاطمه اصفهانیان امیری ( فریماه )
        آخرین اشعار ناب فاطمه اصفهانیان امیری ( فریماه )

        تو لیلایِ شهرِ قصه های مَنی 
        که در خواب غزل هایِ آشفته ی هر شبم ، خودنمایی می کنی ...
        تو آوازِ گمشده ی پرندگانِ قفسی !
        و در جریانِ آبشارِ سینه ی من ؛ عبورِ نگاه را به تماشا نشسته ای ...
        تو همانی !
        خاطره ای  ...  نگاهِ مضطربِ مَنی !
        یَلدایِ بی بهانه ی جانی 
        تو جان بَهایِ منی  و زیر و بَمِ صدایِ من ،
        انعکاسِ نفس های توست ...
        انگور در دستِ تو شیرین می شود
        و سیب در چرخشِ مَستانه ی گفتارِ تو ؛ طعم می گیرد ...
        عسل از شَهدِ کلامت  ، سرشار
        و شراب از برقِ نگاهِ تو ، مُلتهب است ...
        در هُرمِ نفس هایِ یک عصر ،
        میانِ تنهایی کوچه ؛ در هراس و تردید
        پاهایِ به گِل نشسته ام را ببین !
        امشب جانِ تو و جانِ تمامِ لحظه های من ...
        امشب میانِ هراسِ تنها ماندن ،
        قافله را می پایم ؛
        از همین جا برای تو بوسه می فرستم ،
        و از همین دخمه ی دلگیر ، تو را به انتظار می نشینم ...
        می دانم تمامِ کلماتم تکراری اند 
        و دیگر وقتش رسیده تا دستی به سر و رویِ شعرهایم بکشم ...
        می خواهم برایت غزل بگویم  !
        و در بَد مَستی شعله ی چشم هایت ؛
        بِسُرایَمت ...
        ای شرابِ ناب !
        تا اوجِ لحظه هایِ مَستانه ی آغوشت،
        پَرِ خیال هم می سوزد ...
        یادت هست ؟!
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۱۹:۲۶
        درود بانو
        بسیار زیبا و سرشار از احساس خندانک خندانک خندانک
        امیر جلالی( ا م دی )
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۰۵:۲۰
        واکاوی خاطرات و زیر و رو کردن صندوقچه یادها...
        این عاشقانه با آنکه کمی شلوغ بود و فشرده... آن هم بخاطر اینکه خیلی حرف ها برای گفتن وجود داشت و شاعر خیلی حرف ها برای زدن داشت.
        زیبا بود و بهره بردم و درود بر شما خندانک
        وحید کاظمی
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۰۵:۴۰
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود بر خواهر خوبم
        مرحبا بر شما
        بسیار عالی و خواندنی
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        حسن بذرگری(آیین نیشابوری)
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۰۵:۴۲
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        زهرا حسین زاده
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۰۶:۱۵
        سلام بانو
        آفرین
        موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        منصور شاهنگیان
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۰۸:۰۴


        تا اوجِ لحظه هایِ مَستانه ی آغوشت،

        پَرِ خیال هم می سوزد ...

        یادت هست ؟!

        درود بر شما و احساسی که در شعرتان موج میزند ...

        زنده و پاینده باشید بانو ...

        خندانک خندانک خندانک

        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۱۱:۳۷
        درود بر شما
        خندانک خندانک
        علیرضا کاشی پور محمدی
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۱۳:۲۷
        آفرین
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        نیره ناصری نسب
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۱۵:۰۹
        درود بر شما بانوی گرامی

        زیبا و دلنشین

        برایتان بهترین ها را آرزومندم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۱۶:۰۳
        ...................... خندانک خندانک خندانک .........................
        زیبااا بود بانوی عزیز خندانک خندانک خندانک
        سال خوبی داشته باشید خندانک خندانک خندانک
        ................ خندانک خندانک خندانک ......................
        تقدیم به اهالی خوب شعر ناب:

        مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده است. شك كرد كه همسایه اش آن را دزدیده باشد، برای همین تمام روز او را زیر نظر گرفت. متوجه شد كه همسایه اش در دزدی مهارت دارد، مثل یك دزد راه میرود و مثل دزدی كه میخواهد چیزی را پنهان كند، پچ پچ میكند. آنقدر از شكش مطمئن شد كه تصمیم گرفت به خانه برگردد، لباسش را عوض كند، نزد قاضی برود و شكایت كند. اما همین كه وارد خانه شد، تبرش را پیدا كرد؛ زنش آن را جابجا كرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت كه او مثل یك آدم شریف راه میرود، حرف میزند و رفتار میكند.

        «همیشه این نکته را به یاد داشته باشید که ما انسانها در هر موقعیتی، معمولا آن چیزی را میبینیم که دوست داریم ببینیم»

        «پائولوکوئیلو» خندانک
        سمانه هروی
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۲۰:۰۴
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جواد آتشبار (غافل)
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۲۲:۳۷
        زیبا و پر احساس
        سپاس بانو... خندانک
        امیر اصفهانی(دلقک)
        چهارشنبه ۱۸ فروردين ۱۳۹۵ ۱۸:۱۸
        خندانک خندانک
          مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)
        چهارشنبه ۱۸ فروردين ۱۳۹۵ ۲۱:۵۷
        درود ها بانو
        لذت بردم
        مانا باشید خندانک خندانک خندانک
        حسام الدین مهرابی
        پنجشنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۵ ۰۰:۵۰
        درود خواهر گرامی
        و استاد ارجمند
        بسیار زیبا سرودید
        احسنت بر شما...
        حبیب رضایی رازلیقی
        پنجشنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۵ ۲۲:۳۹
        خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما زیبا قلم زدی
        علی غلامی
        جمعه ۲۰ فروردين ۱۳۹۵ ۰۴:۲۵
        سلام و عرض ادب سرکار خانوم
        سروده زیبا و جانداری را از شما خواندم با دایره وسیع کلمات در ابعاد معنایی مختلف و این نشان از وسعت دید و فکر شاعر دارد و با عذر خواهی پیشاپیش
        حیفم آمد بگذرم و نظرم را نگویم.....

        لیلایِ شهرِ قصه های مَنی
        در خواب غزل هایِ آشفته ی هر شبم ، ...
        شاید خودنمایی می کنی
        مثل آوازِ گمشده ای از پرندگانِ قفسی !
        در جریانِ آبشارِ سینه ی من ؛
        عبورِ نگاه را به تماشا نشسته ای ...
        تو همانی !
        خاطره ای ... نگاهِ مضطربِ مَنی !
        یَلدایِ بی بهانه ی جانی
        تو جان بَهایِ منی.
        زیر و بَمِ صدایِ من ،
        انعکاسِ نفس های توست ...
        انگور در دستِ تو شیرین می شود
        سیب در چرخشِ مَستانه ی گفتارِ تو ؛
        طعم می گیرد ...
        عسل از شَهدِ کلامت ، سرشار
        شراب از برقِ نگاهِ تو ، مُلتهب است ...
        در هُرمِ نفس هایِ یک عصر ،
        میانِ تنهایی کوچه ؛ در هراس و تردید
        پاهایِ به گِل نشسته ام را ببین !
        ................
        ........
        ..
        و الی آخر........موفق پیروز باشید سرکار خانوم خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        علیرضا ناظمی ناظم
        پنجشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۸ ۱۴:۰۲
        درودتان
        شاعر گرامی
        زیبا سرودید
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6