سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        حیدرانه...

        شعری از

        احسان اسکندری

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۳ فروردين ۱۳۹۵ ۲۲:۵۷ شماره ثبت ۴۶۰۳۷
          بازدید : ۳۸۸   |    نظرات : ۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر احسان اسکندری
        آخرین اشعار ناب احسان اسکندری

        بنام خدا
        کنج محراب خم ابروی تو یادم بود
        غرش زلزله ی بازوی تو یادم بود
        آخر سوره ی حمدم به درازا آمد
        ودرآن «ظاااا...»ویه ام جادوی تو یادم بود
        شعرم از هیبت خیبر به خودش می لرزید
        اسم تو زمزمه ی تیشه ی فرهادم بود!!!
        آتش از شرم تو در معرکه ها خیس شد و
        در احد... ولوله ی آهوی تو یادم بود
        آتش خیس که در معرکه خاموشی داشت
        توی کوچه... چِقَدَر کوی «شما» یادم بود!!!!
        فال حافظ زده ام مصرع پایانی، گفت:
        «باز مشتاق کمانخانه ی ابروی تو بود!»
        #احسان_اسکندری
        .
        .
        .
        .
        اولش خواستم برا یه بنده خدایی بنویسم...
        که شاید دوستش دارم!
        مصرع اول نظرم عوض شد و گفتم شعرُ خراب نکنم و بنویسمش برای امام زمان(عج)...
        ولی...
        قلم چرخید به سمت نجف و گفت:
        السلام علیک یا امیرالمومنین!
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۵:۱۶
        فال حافظ زده ام مصرع پایانی، گفت:


        «باز مشتاق کمانخانه ی ابروی تو بود!»
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۶:۵۷
        درود بزرگوار
        آیینی بسیار زیبا و شورانگیز
        جسارتا موزون بنظر نمی رسد
        مثلا مصرع هفتم خندانک خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۵:۲۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباس زارع میرک آبادی
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۶:۱۲
        سلام و درود بزرگوار
        از خوانش این شعر زیبا لذت بردم
        زنده باشید و بسرایید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۷:۴۸
        ................. خندانک خندانک خندانک ...................
        زیبااا بود همشعر خوبم خندانک خندانک خندانک
        هزارااان درود خندانک خندانک خندانک
        ................. خندانک خندانک خندانک ......................
        تقدیم به اهالی خوب شعر ناب:

        دختر کوچکی در یک کلبه محقر دور از شهر در یک خانواده فقیر به دنیا آمده بود. زایمان، زودتر از زمان مقرر انجام شده و او نوزادی زودرس، ضعیف و شکننده‌ای بود، طوری که همه شک داشتند او زنده بماند. وقتی ۴ ساله شد، بیماری ذات‌الریه و مخملک را با هم گرفت، ترکیب خطرناکی که پای چپ او را از کار انداخت و فلج کرد؛ اما او خوش‌شانس بود..
        او خوش شانس بود چون مادری داشت که او را تشویق و دلگرم می‌کرد. مادرش به او گفت: علی‌رغم مشکلی که در پایت داری، با زندگیت هر کاری که بخواهی می‌توانی بکنی، تنها چیزی که احتیاج داری ایمان، مداومت در کار، جرأت و یک روح سرسخت و مقاوم است. بدین ترتیب در ۹ سالگی دختر کوچولو بست‌های آهنی پایش را کنار گذاشت و بر خلاف آنچه دکترها می‌گفتند‌ که هیچ‌گاه به طور طبیعی راه نمی‌رود، راه رفت و ۴ سال طول کشید تا قدم‌های منظم و بلندی را برداشت و این یک معجزه بود!
        او یک آرزوی باور نکردنی داشت، آرزو داشت بزرگ‌ترین دونده زن جهان شود؛ اما با پاهایی مثل پاهای او این آرزو چه معنایی می‌توانست داشته باشد؟ در ۱۳ سالگی در یک مسابقه دو شرکت کرد و در تمام مسابقات آخرین نفر بود. همه به اصرار به او می‌گفتند که این کار را کنار بگذارد، اما روزی فرا رسید که او قهرمان مسابقه شد!
        از آن زمان به بعد ویلما رادولف در هر مسابقه‌ای شرکت کرد و برنده شد. در سال ۱۹۶۰ او به بازی‌های المپیک راه یافت و آنجا در برابر اولین دونده زن دنیا، یک دختر آلمانی قرار گرفت که تا به حال کسی نتوانسته بود او را شکست دهد؛ اما ویلما پیروز شد و در دو ۱۰۰ متر، ۲۰۰ متر و دو امدادی ۴۰۰ متر ۳ مدال المپیک گرفت. او اولین زنی بود که توانست در یک دوره المپیک ۳ مدال طلا کسب کند.
        در حالی که گفته بودند او هیچ وقت نمی تواند دوباره راه برود!
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۲:۳۱
        درود بزرگوار. لذت بردم.
        خندانک خندانک خندانک خندانک


        علیرضا کاشی پور محمدی
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۳:۵۱
        خندانک خندانک
        احسان اسکندری
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۵:۰۸
        سلام دوستان عزیزم خندانک دوستتان دارم خندانک خندانک ممنون ازهمتون خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سمانه هروی
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۹:۱۱
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        شعر هم دانست که مولا مظهر عشق است
        تا به عرش کبریا را مظهر عشق است
        تا قلم می خواست تا واژه بچرخواند
        گفت آنها را که آقا مظهر عشق است خندانک

        دروده

        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3