سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 29 آبان 1403
    18 جمادى الأولى 1446
      Tuesday 19 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        سه شنبه ۲۹ آبان

        چه باکــــــــــــــــــــــــ . . .

        شعری از

        مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)

        از دفتر دفتر دوم نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۳ فروردين ۱۳۹۵ ۰۴:۴۴ شماره ثبت ۴۶۰۲۱
          بازدید : ۴۸۱   |    نظرات : ۶۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)
        آخرین اشعار ناب مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)

        خندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانک
        دیگر چه باک ...
          از مردنم ...
         مرا چه  باک
        وقتی برای قبض روح
        دست در دست عزراییل
        برای ابراز عشق
        قهقهه مستانه ات گوش می خراشد
        دیگر چه باک
        خندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانک
        سلام گرامی دوستان ، قبل از نظرات و نگاه پرمهرتان در خواست نقد نوشته های خویش را دارم و تمامی تذکرات دوستانه را با جان  دل خریدارم 
                                                                                       مسیــــــــــــــــــــح
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۴:۴۷
        کوتاه احساسی زیبایی ست برادر خوبم خندانک

        عبارت چه باک زیاد آورده شده ....البته حدس می زنم برای تاکید بیشتر بوده ولی بگمانم ابتدا وانتهای شعر کافیست برای تاکید این عبارت ...
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۸:۵۹
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        درود مسیح عزیز
        کوتاه بسیارزیبایی بود خندانک خندانک خندانک خندانک
        البته خیلی تلخ خندانک خندانک خندانک
        نبینم این قدرناامید باشی شاعر
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        البته می دونم حال وهوای شاعردست خودش نیست
        اما دعا می کنم که همیشه شاد وسرحال باشی برادرگلم خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مانا باشی بامرام خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۶:۰۳
        درود گرامی
        بسیار زیبا بود
        تبانی با عزراییل برای عزت حضرت عشق خندانک خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۴:۲۸
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود بر آقا مرتضی گل
        مرحبا بر شما
        بسیارعالی
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباس زارع میرک آبادی
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۶:۰۰
        آفرین دوست خوب من
        زیبا و با محتوا
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        امیر جلالی( ا م دی )
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۶:۰۴
        وقتی برای قبض روح
        دست در دست عزراییل
        برای ابراز عشق *
        این سطر سوم که با ستاره مشخص کرده ام کلید معمای اثر شماست. برای ابراز عشق... ابراز عشق به چه کسی ؟ به کسی که می خواهد جانش را بگیرد ؟ و چرا تشبیه به عزراییل ؟ ما بین متوفی ( کشته ) و عزراییل چه عشقی است ؟
        به نظر بنده حقیر این اثر نعل وارونه زده است بر تصور عموم...
        چرا که مامور قبض روح عاشق ...همان معشوق است و کارش شبیه عزاییل... و عزاییل هم شاید عاشق است و هم معشوق که جان ما را می گیرد ...!!! عاشق ما ...!!! و خدا که یقین عاشق ماست در ظاهر عزراییل جان معشوقش ( انسان ) را می گیرد.
        زیبا بود و حسی قوی داشت. درود بر شما خندانک
        منصور شاهنگیان
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۶:۲۲

        درود بر شما و

        کلام شما ...

        موفق و پیروز باشید ...

        خندانک خندانک خندانک

        خندانک خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۷:۰۳
        ................. خندانک خندانک خندانک ...................
        هزاران بار میمیرم
        اگر او جان ستان باشد
        بداهه(به قول دوستان همین الانی)

        درود برادر و همشعر خوبم خندانک
        بسیاااار زیباااا بود و مزین به تحلیل زیبااای استاد جلالی خندانک خندانک خندانک
        دستمریزاااد خندانک خندانک خندانک
        ................. خندانک خندانک خندانک ......................
        تقدیم به اهالی خوب شعر ناب:

        دختر کوچکی در یک کلبه محقر دور از شهر در یک خانواده فقیر به دنیا آمده بود. زایمان، زودتر از زمان مقرر انجام شده و او نوزادی زودرس، ضعیف و شکننده‌ای بود، طوری که همه شک داشتند او زنده بماند. وقتی ۴ ساله شد، بیماری ذات‌الریه و مخملک را با هم گرفت، ترکیب خطرناکی که پای چپ او را از کار انداخت و فلج کرد؛ اما او خوش‌شانس بود..
        او خوش شانس بود چون مادری داشت که او را تشویق و دلگرم می‌کرد. مادرش به او گفت: علی‌رغم مشکلی که در پایت داری، با زندگیت هر کاری که بخواهی می‌توانی بکنی، تنها چیزی که احتیاج داری ایمان، مداومت در کار، جرأت و یک روح سرسخت و مقاوم است. بدین ترتیب در ۹ سالگی دختر کوچولو بست‌های آهنی پایش را کنار گذاشت و بر خلاف آنچه دکترها می‌گفتند‌ که هیچ‌گاه به طور طبیعی راه نمی‌رود، راه رفت و ۴ سال طول کشید تا قدم‌های منظم و بلندی را برداشت و این یک معجزه بود!
        او یک آرزوی باور نکردنی داشت، آرزو داشت بزرگ‌ترین دونده زن جهان شود؛ اما با پاهایی مثل پاهای او این آرزو چه معنایی می‌توانست داشته باشد؟ در ۱۳ سالگی در یک مسابقه دو شرکت کرد و در تمام مسابقات آخرین نفر بود. همه به اصرار به او می‌گفتند که این کار را کنار بگذارد، اما روزی فرا رسید که او قهرمان مسابقه شد!
        از آن زمان به بعد ویلما رادولف در هر مسابقه‌ای شرکت کرد و برنده شد. در سال ۱۹۶۰ او به بازی‌های المپیک راه یافت و آنجا در برابر اولین دونده زن دنیا، یک دختر آلمانی قرار گرفت که تا به حال کسی نتوانسته بود او را شکست دهد؛ اما ویلما پیروز شد و در دو ۱۰۰ متر، ۲۰۰ متر و دو امدادی ۴۰۰ متر ۳ مدال المپیک گرفت. او اولین زنی بود که توانست در یک دوره المپیک ۳ مدال طلا کسب کند.
        در حالی که گفته بودند او هیچ وقت نمی تواند دوباره راه برود!
        مجنون ملایری
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۹:۰۵
        با سلام جناب مسیح بسیار عالی موفق باشی
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۰:۲۲
        سلام
        دوست خوبم به نظرم جای برای گسترش خطوط را داشت و اگر قرار بود کوتاه بنویسی به نظرم تکرار دیگر چه باک ها ضرورتی نداشت
        اهنگ داده بود این خطوط به شعر شما ولی ادامه اش نداده بودید
        (نظرم را نوشتم تا اطاعت امر شما را کرده باشم)
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۱:۵۶
        کوتاه بسیارزیباست

        خندانک خندانک
        علیرضا کاشی پور محمدی
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۳:۲۱
        خندانک خندانک خندانک
        نیره ناصری نسب
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۵:۱۱
        درود بر مسیح بزرگوار

        سپید زیبایی بود گرچه غمی در آن نهفته داشت ولی برای ابراز عشق از جان نیز گاهی باید گذشت . عزراییل در مقام جان کَندن می آید ولی دست در دست او نهادن انتهای بی باکی است .
        مرحبا خندانک

        مرا چه باک
        وقتی تو را می بینم
        جانانه جان دهم
        مردن آرزویی است
        برای عاشقانه های من
        خندانک
        ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۵:۲۶
        جناب آقای اربابی عزیز، سلام علیکم.
        ............................................................
        زیباست بزرگوار.............دست دردستِ حضرتِ عزراییل گذاشتن........
        ولی شاید اگردرپاراگراف سوم، همان اولی راتکرارمی کردید، آهنگین تربود.
        خسته نباشید. خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سمانه هروی
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۷:۱۹
        خندانک خندانک
        دروود ها
        خیلی جالب بود
        دست در دست عزراییل برای گرفتن جان عاشق خود
        شاید این جان دادن از فرط عشق باشد !


        به جهنم میروم تا پاک گردم
        عاشق جان داده بی باک گردم
        عاقبت دست تو را محکم بگیرم
        من نمیبازم اگر صد چاک گردم

        خندانک خندانک خندانک
        حسام الدین مهرابی
        دوشنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۵ ۰۹:۱۷
        درود استاد گرامی
        بسیار زیبا و پر احساس سرودید
        احسنت بر قلمی که نواختید...
        نرگس فانی
        پنجشنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۵ ۰۹:۱۷
        درود خندانک
        زیبا و عمیق خندانک خندانک
        به خصوص که در کنار تعبیر جناب جلالی کامل تر شدخندانک
        لذت بردم:
        وقتی برای قبض روح
        دست در دست عزراییل
        برای ابراز عشق...
        زهرا حسین زاده
        شنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۵ ۰۵:۲۵
        سلام
        جناب حکم آبادی بزرگوار
        بسیار زیباست
        موید باشید خندانک خندانک خندانک
        مهدی صادقی مود
        شنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۵ ۱۹:۰۵
        سلام جناب اربابی رفیق عزیز
        سال نوی میمونتون مبارک و میمون
        صدسال به این سالها
        خندانک خندانک
        زیبا بود ترسناک از همدستی یار با عزراییل
        لذت بردم
        دردوها...
        خندانک خندانک
        مسعود احمدی
        يکشنبه ۲۲ فروردين ۱۳۹۵ ۱۰:۱۵
        خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2