سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        گيسوي رنج....

        شعری از

        مهدي شريفي

        از دفتر كوچه پس كوچه هاي دلتنگي نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۸ آبان ۱۳۸۹ ۱۹:۰۴ شماره ثبت ۴۵۶
          بازدید : ۹۳۷   |    نظرات : ۲۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهدي شريفي

        شبی هم مادرم من را صدا کرد

        دو بیتی را زچشمانم جدا کرد

        غزل بر شانه هایم کوک می زد

        رباعی را سر ِ یک دوک می زد

        نگاهم کرد ، چشمم بر زمین بود

        دوباره مثنوی ! ، دردم همین بود

        بگفت با من ، غزل راهش کدام است

        بگفتم مثنوی گو را حرام است

        بگفت با یک غزل سالی عزیزی

        ولی با مثنوی ها اشک ریزی

        بگفتم در غزل چون موج باشم

        ولی با مثنوی در اوج باشم

        بگفتم من غزل را دوست دارم

        ولیکن مثنوی در پوست دارم

        بگفتم با غزل رودی روانم

        ولی با مثنوی دائم جوانم

        اگرچه در غزل ، گل باده نوشی ست

        ولی در مثنوی جانم فروشی ست

        غزل اندوهی از یک آه دارد

        ولی در مثنوی دل راه دارد

        دلم اندوهی از یک درد دارد

        هوای دیده ابری سرد دارد

        برایم ساعت شیون چه کوک است

        لباس خنده های من چروک است

        تو از تنهایی ِ من کوچ کردی

        تو دست شادی ام را پوچ کردی

        من از این دفتر صد برگ عمرم

        ببین مُردم ز بسکه غم شُمردم

        تو پیش دیدگانم قد کشیدی

        تو رسم عاشقی را بد کشیدی

        مرا در عمق تنهایی نشاندی

        غمت را از دو چشمم می تکاندی

        تبار از می پرستان بُرده بودی

        تو نان ِ ظاهرت را خورده بودی

        به رقص بندری سوگند خوردی!

        قُمار آخَرَت را چند بُردی؟!!

        من آن شب ، ناله ام را فرض کردم

        برایت قرص ماهی قرض کردم

        فقط من منتظر بودم به راهت

        چو گل من می دمیدم در نگاهت

        من آن شب در نگاهت سر کشیدم

        به قلب عاشقت لشگر کشیدم

        گل احساس خود را باد دادم

        به چشمم گریه کردن یاد دادم

        از آن شب حال و روزم معنوی شد

        تمام غصّه هایم مثنوی شد

        تو خواب از چشم بیمارم ربودی

        من امشب آمدم ؛ امّا نبودی.......

        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6