جمعه ۲ آذر
شير پر غرور شعری از محمد رسول باوندپور
از دفتر حسرت نوع شعر
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۰ ۱۷:۲۲ شماره ثبت ۴۵۴۵
بازدید : ۲۰۹۹ | نظرات : ۲۶
|
دفاتر شعر محمد رسول باوندپور
آخرین اشعار ناب محمد رسول باوندپور
|
[color=#341473][center][img]http://www.uploadtak.com/images/8dv9b2ldc9qzvezsik0.jpg[/img]
**********************************
بوي ِ وحشت بود و جنگل در سكوت
بزم ِ باران , در شبي ديوانه وار
آخرين ساعات ِ شيري پر غرور
گلّه اي بر دورش از سگ هاي هار
خنده ها بر سرنوشتش مي زند
روزگاري پادِشاهي يكّه بود
پشت لبخندش چو دريايي ز اشك
از فلك نالد كه تاجش را ربود
ياد ِ دوراني كند با غرّشي
بيد ِ لرزان مي نمود آن بيشه را
از خفايش ديگران در مجلسي
تا بگيرند از شهنشه پيشه را
روبه از كنجي بگفت اي همدلان
گر كه خواهيد از دو چنگالش رهيد
چاره ي حلّش بُود در نزد ِ من
قفل ِ رازش را به دستانم دهيد
گفتش اي آهو كه چشمت همچو لعل
جز تو زيبايي نديدم در جهان
قلب ِ سلطان را بزن مُهري ز عشق
اين ضعيفان را ز شرش وا رهان
خوش خرامان سرمه زد بر چشم ِ خود
عشوه واران آمد اندر كوي شير
تا رييس اعجاز ِ چشمانش بديد
همچو شيدايي به دلبر گشت اسير
گفتش آهو , هر دو چشمت را ببند
مي روم پنهان شوم , وانگه بيا
گر تو پيدايم نمودي بُرده اي
اين چنين خامش بشد با صد ريا
ديدگانش را كه بست آن بي خرد
با شبيخون ديگران بر وي زدند
زار و خونين چون كه افتاد از نفس
كركسان از بهر ِ مردار آمدند
او كه ببر از غرشش بي خانه بود
مضحكي در دست ِ ميمون ها بگشت
بر نگاهي دلربا جانش بباخت
لاشه اش گنديده اينك قعر ِ دشت
[/center][/color]
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.