سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 29 آذر 1403
    19 جمادى الثانية 1446
      Thursday 19 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۲۹ آذر

        اولین شعر

        شعری از

        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)

        از دفتر سپید مشق های آلاله سرخ هفتم نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ۰۸:۲۲ شماره ثبت ۴۵۳۱۹
          بازدید : ۸۸۹   |    نظرات : ۱۲۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)

        ...و خدا 
        شعر گفت!
        وقتی "تو"را آفرید...
        پس 
        اولین "شاعر"
        خداست !
        آلاله سرخ-اسفند نودوچهار
        پ.ن:آیا خدا شاعر است؟..........نمی دانم چقدر این باورم درست است؟جرقه های آتشی بود وجوششی از بیکران عشق تابانش بر قلبم که بر کاغذ نشست...به همین سادگی!
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۴۸ شاعر این شعر را خوانده اند

        سید حاج فکری احمدی زاده(ملحق)

        ،

        امیر جلالی( ا م دی )(مدیر)

        ،

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        ،

        سیده لاله رحیم زاده (آلاله سرخ)

        ،

        بابک فغفوری

        ،

        مدیر ویراستاری

        ،

        نجمه طوسی (تینا)

        ،

        مجید اسکندری

        ،

        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        ،

        صابرخوشبین صفت

        ،

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)(مدیر)

        ،

        حسین زاده

        ،

        مهدی زاهدی (میم شهبا)

        ،

        مجنون ملایری

        ،

        محمد علی سلیمانی مقدم

        ،

        ادرینا(سمانه هروی)

        ،

        وحید کاظمی

        ،

        سعید عاصم یوسفی(سعدیار)

        ،

        منصور شاهنگیان

        ،

        ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)

        ،

        حسین زارع(مختار)

        ،

        علی غلامی(مدیر)

        ،

        حسام الدین مهرابی

        ،

        حمید احمدی اصل

        ،

        محسن ملک زاده(رهگذر)

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)(مدیر)

        ،

        محمودرضا رافعی (رافع)

        ،

        جواد آتشبار (غافل)

        ،

        محمد فروزان (م ف)

        ،

        مریم منوچهریان

        ،

        سامی فرهادی

        ،

        حوریه (دلشید) اسماعیل تبار

        ،

        جلال سلطانیا فریاد تا همیشه

        ،

        فاطمه توکلی

        ،

        عباس زارع میرک آبادی

        ،

        علیرضا کاشی پور محمدی

        ،

        مهنازشجاعی آرا

        ،

        عباس ترکاشوند(عارف)

        ،

        نیره ناصری

        ،

        سید محمد حسین شرافت مولا

        ،

        آرمین اسدزاد (الف)

        ،

        ایلیا

        ،

        آرمین محمدی (آرمین تخس)

        ،

        محمد علی نعمتی (حقیر)

        ،

        مهدی رفوگر

        ،

        سعیدمحمودی

        ،

        فاطمه دشتی

        ،

        سحر غزانی

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۱۷:۲۰
        سلام سیده بزرگوار اینکه خدا شاعر است یا نه را نمی دانم اما یقین دارم که او قادر مطلق و بر همه چیز فاق است خندانک خندانک خندانک خندانک
        اما بد ندیدم همراه با هم این مقاله را بخوانیم و و استفاده ببریم خندانک خندانک خندانک خندانک
        دیدگاه قرآن درباره شعر

        چرا قرآن از شعر نكوهش مى‏كند با آنكه شعر يكى از هنرهاى هفتگانه است؟
        نخست بايد به حقيقت شعر رايج در دوران جاهلى و آغاز طلوع خورشيد اسلام، توجه كرد، سپس به هدف آيه از نكوهش شاعران واقف گرديد. شعر در آن دوران، يك مشت تخيلات بى‏اساس بود كه براى يك سلسله هدف‏هاى پست مادى، در قالب نظم ريخته مى‏شد، و به عنوان افتخار و خودستائى، و يا لطمه زدن به آبروى رقيب و تحريك افراد قبيله به جنگ و غارتگرى و... در محافل كوچك و بزرگ خوانده مى‏شد. زيربناى اين نوع سروده‏ها را يك سلسله اهداف مادى يا احساسات جنسى و تشويق به جنگ و خونريزى و... تشكيل مى‏داد. شعر در دوران جاهليت، تجلى گاه يك سلسله عواطف كاذب انسانى و احساسات پست مادى بود. وسيله‏اى براى مغازله با ماهرويان، عشق بازى با زنان و دختران، توصيف چهره و خال و ابرو و چشم معشوقه‏ها، بدگويى پشت‏سر صالحان، ستايش افراد ستمگر و تملق گويى و چاپلوسى براى دارندگان زور و زر و مانند آنها به حساب مى‏آمد. ناگفته پيدا است، گوينده‏اى كه محرّك و انگيزه او، احساسات سودجويانه و ارضاى غرايز حيوانى باشد و از مواهب معنوى و تربيت صحيح انسانى برخوردار نباشد، هرگز براى ميدان تاخت و تاز شاعرانه خود، حد و مرزى نخواهد شناخت!! چنين شخصى درزنده كردن باطل، پنهان ساختن حق، پايمال نمودن حق بيچارگان، تعرض به نواميس ديگران، شعله ور ساختن آتش شهوت جوانان و ده‏ها امور زشت و نكوهيده ديگر، پروايى نخواهد داشت.
        سخن، معرف شخصيت و روشنگر و حيات هر انسان است و كلام طرز تفكر و ضمير گوينده را متجلّى مى‏سازد. قرآن، درباره چنين شاعران بى‏هدفى كه جز تأمين منافع مادى و ارضاى نامشروع احساسات جنسى و غرايز پست حيوانى، محرك و انگيزه‏اى ندارند، چنين مى‏فرمايد: «وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ، أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وادٍ يَهِيمُونَ، وَ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ ما لا يَفْعَلُونَ»؛ شعرا (26)، آيات 224 تا 226.؛ «تنها افراد گمراه از شاعران پيروى مى‏كنند! آيا نمى‏بينى كه آنان درباره هر چيزى به دروغ سخن مى‏گويند، و آنچه را كه مى‏گويند عمل نمى‏كنند؟!». از اين آيات، استفاده مى‏شود كه هدف قرآن، آن دسته از شاعرانى است كه بر اثر نداشتن مايه‏هاى مذهبى و نگهبان باطنى، صفات زير را دارند:
        1. رهبرى گمراهان «يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ».
        2. گفتار آنان را حد و مرزى نيست؛ چه بسا باطل را حق جلوه داده و احياناً حق را در نظر مردم، بد معرفى مى‏كنند «فِي كُلِّ وادٍ يَهِيمُونَ».
        3. چون به گفته خود معتقد نيستند، به هنگام عمل، به آنچه مى‏گويند عمل نمى‏كنند. «وَ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ ما لا يَفْعَلُونَ».
        اما هر نوع سروده‏اى كه در آن احساسات پاك و شورانگيز گوينده، از عشق به بيان حقيقت، مبارزه با باطل و دعوت به كارهاى نيك سرچشمه گيرد؛ مشمول آيه‏هاى ديگرى خواهد بود كه مى‏فرمايد: «إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا...»؛ شعرا (26)، آيه 227.
        ؛ «مگر افرادى‏كه به خدا ايمان دارند و عمل نيك انجام مى‏دهند و بسيار خدا را ياد مى‏كنند و در برابر ستمى كه كشيده اند، دادخواهى مى‏كنند». روشن است كه هر گوينده و سراينده‏اى كه زير بناى افكار و سخنان او را ايمان به خدا،عمل صالح، ياد خدا و انتقام از ستمگران تشكيل دهد؛ در اشعار و گفتارش چيزى جز حكمت، موعظه، ترويج حق و نابودى باطل، پيدا نمى‏شود. از اين نظر، پيامبر عالى قدر اسلام‏صلى الله عليه وآله درباره اين دسته از شاعران فرموده است:«انَّ مِنَ الشِّعْرِ لَحِكْمَةٌ»؛ محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمة، ج 6، ص 2766، ح 9436.؛ «پاره‏اى از شعرها دانش و حكمت است». از اين رو حضرت صادق‏عليه السلام درباره معناى اين آيه فرمود: «مقصود، داستان سرايان دوران جاهلى هستند كه به عنوان سرگرمى نادرست اشعارى را مى‏سرودند».
        هنگامى كه آيات فوق نازل گرديد، گروهى از شاعران عصر رسالت كه همگى به وسيله اشعار خود از اسلام و مسلمانان حمايت مى‏كردند،خدمت پيامبرصلى الله عليه وآله رسيدند و گفتند: [با توجه به اين آيه ]سرانجام زندگى ما جز تباهى چيزى نيست! در اين موقع، آيه «إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا...» نازل گرديدو اين گروه مؤمن را - كه به جهت حق و عشق به معنويت، شعر مى‏گويند استثنا كرد».
        تأثير شعر آموزنده و سروده مفيد در روحيه اجتماع، قابل انكار نيست و گاهى آن چنان قدرت آفرين است كه چيز ديگرى نمى‏تواند جايگزين آن گردد. از اين رو، پيشوايان اسلام همواره از سروده‏هاى شاعران با هدف استقبال نموده و آنان را مورد احترام و محبت خود قرار مى‏دادند. روزى كه دعاى پيامبرصلى الله عليه وآله درباره نزول باران مستجاب گرديد، به ياد عموى خويش ابوطالب‏عليه السلام افتاد و فرمود: اگر ابوطالب زنده بود، از ديدن اين منظره شاد و خرسند مى‏شد. آيا كسى هست كه شعر او را براى ما بخواند؟ يكى برخاست و گفت: ظاهراً مقصود شما اين شعر است:
        و ما حملت من ناقه فوق ظهرها ابر و اوفى ذمه من محمد

        ر.ك: امالى، مفيد، ص 76 ؛ بحار، ج 16، ص 198.
        «هيچ مركبى در جهان كسى را بر پشت خود حمل نكرده است كه نيكوكارتر و باوفاتر از محمد باشد».
        پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: گوينده اين شعر، حسان بن ثابت است. در اين لحظه امام على‏عليه السلام برخاست و اشعارى چند از سروده‏هاى پدر والامقام خود را خواند، كه نخستين بيت آن، اين است:
        و ابيض يستسقى الغمام بوجهه ثمال اليتامى عصمه للارامل‏

        ر.ك: بحار، ج 18، ص 955، طبع كمپانى ؛ جواهر، ج 14، ص 122.
        «چهره روشنى كه به احترام آن، باران از ابر درخواست مى‏شود، شخصيتى كه پناهگاه يتيمان و نگهبان بيوه زنان است». سپس يكى از افراد طايفه بنى كنانه برخاست و از حضرتش اجازه گرفت كه اشعارى را درباره آن حضرت بخواند. حضرت اجازه داد و او اشعار خود را خواند. پيامبرصلى الله عليه وآله درباره او
        چنين دعا فرمود: «لك لكل بيت قلته بيت فى الجنة»؛ ر.ك: بحار، ج 18، ص 2.؛ «در برابر هر بيتى از اين اشعار خانه‏اى در بهشت دارى». تقدير امام سجادعليه السلام از فرزدق و حضرت صادق‏عليه السلام از هاشميات كميت و امام رضاعليه السلام از دعبل خزاعى كه معروف و مشهور است. به دليل اثرات بارزى كه شعر در ميدان دفاع از حق و زنده ساختن حقيقت، از خود مى‏گذارد، هنگامى كه عبدالرحمان بن كعب از پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله درباره شعر پرسيد، آن حضرت پاسخ داد: «ان المومن مجاهد بسيفه و لسانه فوالذى نفسى بيده لكانما ينضحونهم بالنبل»؛ رى شهرى، ميزان الحكمة، ج 2، ص 1462.؛ «مرد با ايمان با شمشير و زبان خود از حريم حق دفاع مى‏كند، به خدايى كه جان من در دست او است، سروده‏هاى شما بسان تيرى است كه به قلب و چشم دشمن مى‏نشيند». (قرآن شناسي، صالح قنادي با همكاري جمعي از محققان، كد: 22/500005)
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۰:۴۷
        مفسران به اتکاء روایات فراوان و گوناگونى که در ذیل این آیات در منابع اسلامى نقل شده است نظراتى دارند که از همه مهمتر دو نظر زیر است:
        1- هنگامى که آدم آفریده شد فرزندان آینده او تا آخرین فرد بشر از پشت او به صورت ذراتى بیرون آمدند (و طبق بعضى از روایات این ذرات از گل آدم بیرون آمدند) آنها داراى عقل و شعور کافى براى شنیدن سخن و پاسخ گفتن بودند، در این هنگام از طرف خداوند به آنها خطاب شد: ألست بربکم؛ آیا پروردگار شما نیستم؟! همگى در پاسخ گفتند: \"بلی شهدنا\" آرى بر این حقیقت همگى گواهیم. سپس همه این ذرات به صلب آدم (یا به گل آدم) باز گشتند و به همین جهت این عالم را \"عالم ذر\" و این پیمان را \"پیمان الست\" می نامند. بنابراین پیمان مزبور یک \"پیمان تشریعى\" و قرارداد خود آگاه در میان انسانها و پروردگارشان بوده است.
        2- منظور از این عالم و این پیمان همان \"عالم استعدادها\" و \"پیمان فطرت\" و تکوین و آفرینش است، به این ترتیب که به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت \"نطفه\" از صلب پدران به رحم مادران که در آن هنگام ذراتى بیش نیستند خداوند استعداد و آمادگى براى حقیقت توحید به آنها داده است، هم در نهاد و فطرتشان این سر الهى به صورت یک حس درون ذاتى به ودیعه گذارده شده است و هم در عقل و خردشان به صورت یک حقیقت خودآگاه! بنابراین همه افراد بشر داراى روح توحیدند و سؤالى که خداوند از آنها کرده به زبان تکوین و آفرینش است و پاسخى که آنها داده ‏اند نیز به همین زبان است. اینگونه تعبیرها در گفتگوهاى روزانه نیز کم نیست مثلا می گوئیم: رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون. یا می گوئیم: چشمان به هم ریخته او می گوید دیشب به خواب نرفته است. از یکى از ادبا و خطباى عرب نقل می کنند که در سخنان خود چنین می گفته است: «سل الارض من شق انهارک و غرس اشجارک و اینع ثمارک فان لم تجبک حوارا اجابتک اعتبارا؛ از این زمین بپرس چه کسى راه نهرهاى تو را گشوده؟ و درختانت را غرس کرده و میوه ‏هایت را رسانیده؟ اگر زمین با زبان معمولى به تو پاسخ نگوید به زبان حال جواب خواهد گفت.
        در قرآن مجید نیز تعبیر سخن گفتن در زمینه زبان حال در بعضى از آیات آمده است، مانند «فقال لها و للأرض ائتیا طوعا أو کرها قالتا أتینا طائعین؛ خداوند به آسمان و زمین فرمود: با میل یا از روى اجبار بیائید و سر بر فرمان نهید آنها گفتند: ما از روى میل آمدیم و سر بر فرمان نهادیم.» (فصلت/11) ولى تفسیر اول داراى اشکالاتى است:
        اگر این پیمان با خود آگاهى کافى و عقل و شعور گرفته شده چگونه همگان آن را فراموش کرده ‏اند و هیچ کس آن را به خاطر نمی آورد؟ در حالى که فاصله آن نسبت به زمان ما بیش از فاصله این جهان با جهان دیگر و رستاخیز نیست با اینکه در آیات متعددى از قرآن می خوانیم که افراد انسان (اعم از بهشتیان و دوزخیان) در قیامت سرگذشتهاى دنیا را فراموش نکرده و به خوبى یاد دارند، این نسیان عمومى در مورد عالم ذر به هیچوجه قابل توجیه نیست.
        3- هدف از چنین پیمانى چه بوده است؟ اگر هدف این بوده که پیمان با یادآورى چنین پیمانى در راه حق گام نهند و جز راه خداشناسى نپویند باید گفت چنین هدفى به هیچوجه از این پیمان به دست نمی آید زیرا همه آن را فراموش کرده و به اصطلاح به بستر \"لا\" خفته‏ اند. و بدون چنین هدفى این پیمان لغو و بیهوده به نظر می رسد.
        4- اعتقاد به وجود چنین جهانى در واقع مستلزم قبول یک نوع تناسخ است زیرا مطابق این تفسیر باید پذیرفت که روح انسان قبل از تولد فعلى او یک بار دیگر در این جهان گام گذارده است. و پس از طى دورانى کوتاه یا طولانى از این جهان باز گشته است، و به این ترتیب بسیارى از اشکالات تناسخ متوجه آن خواهد شد.
        ولى اگر تفسیر دوم را بپذیریم هیچ یک از این ایرادها متوجه نخواهد شد زیرا سؤال و جواب و پیمان مزبور یک پیمان فطرى بوده است که الان هم هر کس در درون جان خود آثار آن را می یابد و حتى طبق تحقیقات روانشناسان اخیر \"حس مذهبى\" یکى از احساسات اصیل روان ناخودآگاه انسانى است، و همین حس است که بشر را در طول تاریخ به سوى خداشناسى رهنمون بوده و با وجود این فطرت هیچگاه نمی تواند به این عذر که پدران ما بت ‏پرست بودند توسل جوید. «فطرة الله التی فطر الناس علیها؛ همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است.» (روم/ 30) تنها ایراد مهمى که به تفسیر دوم متوجه می شود این است که سؤال و جواب در آن جنبه کنایى به خود می گیرد، ولى با توجه به آنچه در بالا اشاره کردیم که این گونه تعبیرات در زبان عرب و همه زبانها وجود دارد، ایراد دیگرى متوجه آن نمی شود از همه تفاسیر نزدیکتر به نظر می رسد. بنابراین در مورد عالم ذر چنین به نظر می رسد که گرفتن پیمان الهى بر توحید از طریق فطرت و استعداد و نهاد آدمى بوده و عالم ذر نیز همین عالم استعداد و فطرت است............منبع:سایت دایره المعارف طهور
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        يکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۴ ۰۶:۲۹
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        درود بانو لاله ی عزیزم خندانک خندانک خندانک
        کوتاه تفکربرانگیزی بود
        آفرینننن خندانک خندانک خندانک خندانک
        وسوال قشنگی هم کردی
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خدا عاشق است
        وزندگی بهترین شعر عاشقانه ای است
        که برای آدم وحوا سروده شده
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۱۸:۳۴
        درود بانو
        بسیار زیبا و متفاوت بود
        خرم و خوش باشید خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباس ترکاشوند(عارف)
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۰۸:۳۴
        درود بربانوی گرامی بانورحیم زاده
        درتعریف شعر باید در نظر داشت که بزرگان ما جملاتی که بر انگیزاننده احساس و شوروحال ما باشند راشعر می گویندوخداوند کریم هم مجموعه ای دارد که بشر را در تمام اعصار به مبارزه طلبی دعوت نموده است .من هیچ انسانی را سراغ ندارم که با خواندن قرآن بدون احساس از آیه های آن ردشده باشد با اینکه جرات آن را نداریم که بگوییم قرآن شعر است ومانند منکران پیامبر را شاعری کذیم بدانیم اما در قرآن ویژگیهایی هست که در شعر نیست شعراحسن او اکذب است درحالی که قرآن حقیقتی انکار ناپذیر است شعر احساس یک شاعر است که ممکن است بااحساس دیگر شاعران در تضاد باشد اما قرآن احساس نیست اما سرشار از احساس بیم، امید می باشد مسئله دیگری که می توان به آن اشاره داشت لیس کمثله ی شیئ مقایسه خداوند با انسان یا به عبارتی مخلوق باخالق یک قیاس ناروا یا همان قیاس مع الفارغ است پس ما شعر شما را همان اکذبی که احسن است می توانیم بدانیم
        امیر جلالی( ا م دی )
        شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ۰۹:۰۱
        خلقت انسان امری پیچیده است و در عین حال بسیار شفاف...
        پیچیده از آن جهت که من نوعی تصور اینکه چرا آفریده شده ام و مسیرم و انتهای مسیرم کجاست ...هنوز در حد غیر قابل لمس است...( کوتاه می نویسم و اگر نیاز باشد بحث را می توانیم باز کنیم ) و شفاف از آن جهت که خداوند روح خود را در کالبدی دمید و انسان را روی زمین گذاشت تا...
        این دو مبحث فقط یک جمله هستند و حرف بسیار می توان زد
        چالشی که شاعر خیلی خیلی زیبا و دلنشین مطرح کرده جوابی دارد ( به نظر بنده حقیر ) و آن این است که خداوند دقیقا شعر گفته...آواز خوانده... داستان نوشته... تابلویی کشیده... فرشی بافته و مجسمه ای ساخته... چه فرقی می کند ...؟ همه اش همین است .انسان را خدا ساخت و شاهکار خدا هستم همه ما... البته اگر \" آدم \" شویم یعنی خلیفه او روی زمین...
        من خیلی دوست داشتم این ذهنیت شاعر را... این حس شاعر را ...چون ذهن باید پویا و احساس باید جذب کننده و جذب شونده باشد و الا فرق ما با غیر انسان چه می تواند باشد.
        خانم رحیم زاده شکر بودن خدا خیلی زیبا بود و خیلی عابدانه و سزاوار یک بنده دانا...
        این بار اثر شما در جایگاهی بالاتر از ذهن عادی ایستاده بود و بسیار بهره بردم و آموختم و درود بر شما خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ۰۹:۱۳
        غرفا صوفی میگویند
        ....
        اینکه انسان ذاتا صوت و سخن زیبا را دوست میدارد سلامی است که در کارگاه نیستی بدو شده است از جانب حق این صوت زیبا چنان اهنگین است که در غزیزه ادمی جای گرفته است خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عارفانه گفتید خندانک خندانک خندانک
        صابرخوشبین صفت
        يکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۴ ۰۴:۴۴
        سلام
        درود بر احساستان
        خندانک خندانک خندانک
        البته که خدا شاعر است.زیرا شعر ذاتی و استعدادی خدادادی است .
        زهرا حسین زاده
        يکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۴ ۰۸:۴۴
        او نمیخواهد ببیند ، بی حجابی مرا
        لاک قرمز ،لاک زرد و لاک آبی مرا
        پوششی کز بی حجابی رفته بالاتر ولی
        میدهد سوغات خشم و پر عتابی مرا
        می نمودم دیگران مجذوب زیبایی خویش
        تا که مسمومش نمود این بحر آبی مرا
        در نمازم گفته تا با پوشش چادر روم
        تا که درمانم کند این دل خرابی مرا
        او پسندیده مرا اینگونه بیند در نماز
        بهر نا محرم بدید این پیچ و تابی مرا
        آیه ها بشنیدم و راحت کذشتم از همه
        بر حذر میداشت رنج و پر عذابی مرا
        مجنون ملایری
        يکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۴ ۱۵:۱۳
        با سلام بانو عالی موفق باشید
        محمد علی سلیمانی مقدم
        يکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۴ ۱۷:۵۰
        درودها
        خداوند، همه چیز است. همه ی تار و پود نظام آفرینش وابسته به اوست . گاه نقاشی بی بدیل است که حافظ در وصفش می فرماید:
        خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم
        کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت

        شیخ اجل در جایی دیگر چنین می فرماید:
        برگ درختان سبز نزد خداوند هوش
        هر ورقش دفتریست معرفت کردگار

        و خداوند در مورد خود می فرماید:
        هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

        ودر جایی به قلم، سوگند یاد می کند.
        ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ

        شاید در اینجا به سرودن زیباترین شعر ملک هستی، یعنی خلقت اعتراف می کند که به قلم و آنچه با آن نوشته می شود، سوگند یاد می کند.
        ******************
        اوست خداوند زمین و سپهر
        در کنف قدرت او ماه و مهر

        گاه بود شاعر شیرین سخن
        گاه چنان ساقی شیشه شکن

        شعر و شعور است گهی هم شعار
        آنکه نیاید هنرش در شمار

        اوست قدیر و قدر و مقتدر
        زان که در او هست جهان مستتر

        سلیمانی
        سمانه هروی
        يکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۴ ۲۱:۰۹
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود سیده عزیز
        خداوند شاعر است ـ ـ خندانک

        خدایا شکرت که هستی خندانک

        خیلی زیبا بود
        وحید کاظمی
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۰۳:۴۱
        خندانک خندانک خندانک
        درود بر آلاله سرخ شعر ناب استاد مهربان
        بسیار عالی
        منم رفتم تو فکر
        جدی خدا اولین شاعره
        مرحبا
        خندانک خندانک خندانک
        سعید عاصم یوسفی(سعدیار)
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۰۴:۲۱
        چه زیبا فرمودید قطعا خداوند نیز شاعر بوده چون شعر لطیف ترین سخنی است که از زیان گوینده بر می خیزد و بر سمع جان شنونده می نشیند کسی که باشعر مانوس است می کوشد زلال باشد از تمام بدیها خود را فارغ بدارد و اگر در این باوریم که ذات احدیت پاک و منزه است پس خداوند شاعر است
        بسیار زیبا سروده اید احساس لاینوصفی وجودم را در بر گرفت از خواندن آن
        برقرار باشید
        منصور شاهنگیان
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۰۶:۰۰

        درود بر شما بانو ...

        موفق و پیروز باشید ...

        حسین زارع(مختار)
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۰۷:۱۳
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۰۷:۴۵
        سرکارخانم رحیم زاده، بانوی گرامی، سلام علیکم.
        ..........................................................................
        وخدا، شعرگفت....
        وقتی تو راآفرید.......
        پس.....
        اولِّین شاعر.خداست.........
        .................................................
        خیلی صحبت هاداشتم ودارم درموردِ این آیه(سوره ی اعراف، 2 7 1 ) ولی............چون خیلی طولانی خواهد شد..........ازآن می گذرم....شاید اگرعمری بود به صورتِ کارگاهی......عنوانش کردم.........
        بله خداشاعرست و.............. جزاو............
        فقط یک موضوع:.....(به صورتِ اشاره)........ وآنهم اینکه ماخدارا(مَبدأ) می دانیم واولیّن را به اونسبت می دهیم ،که بزرگترین اشتباهِ ما ازهمینجا شروع می شود..........درحالی که خداوند......(مُبدِءِ مَبدأ ) است
        به زبانی ساده ،یعنی ،خداوند....(شروعِ ابتداست)...(آفریننده ی اولیّن هاست)............وچون ........ادامه ی موضوغ ، احتیاج به وقتِ بیشتری دارد ،ازآن می گذرم وموکول می کنم(انشاءا..........) به (بحثِ کارگاهی)....
        ...............خسته نباشید بزرگوار........ خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی غلامی
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۰۹:۰۵
        سلام بر خواهر بزرگوار استاد رحیم زاده
        ماشالله به تخیل تون و زیبا بود....ولی از اون حرفها بود.... خندانک خندانک حالا خدا شاعر بود یا نه!؟...من که نبودم... خندانک خندانک اما حالا بعد یکی می نویسد شعرهایش نو بود یا کلاسیک!!...اونوقت جواب سخت می شود........
        خندانک خیلی موضوع سختی است و البته فلسفه الهی همه با چشم شعر و از دریچه مذهب به جهان می نگرد و عقل هم فقط با سخن آشکار می شود....درود بر روح پژوهشگرتان.... خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        حسام الدین مهرابی
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۱۰:۱۲
        درود خواهر گرامی
        بسیار زیبا سرودید
        احسنت بر شما...
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۴۰
        درود برشما بانوی بزرگوار که زیبا می اندیشید و زلال
        می سرایید


        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        محسن ملک زاده(رهگذر)
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۱۴:۴۹
        شعر از ذات ربانی انسان جان گرفته
        احسنت بر شما
        محمودرضا رافعی (رافع)
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۰۵
        تنها آلاله موجود در دسترسم خندانک
        نجمه طوسی (تینا)
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۱۸:۲۵
        سلام به آلاله عزیزم
        «59» إِنَّ مَثَلَ عِيسى‌ عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ‌
        همانا مَثلِ (آفرينش) عيسى نزد خداوند، همچون مَثلِ (آفرينش) آدم است كه او را از خاك آفريد و سپس به او فرمود: باش، پس موجود شد.

        خداوند خالق شعر هستی است و خالق انسان و انسان خالق شعر .
        آدم از خلقت جان کار خداوند گرفت
        احسن الخالق او آدم از آن پند گرفت

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد فروزان
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۱۹:۱۴
        خداوند فرمانروای خوبیهاست و بر همه چیز واقف است. امیدوارم همه ما سزاوار رحمت الهی باشیم.
        خدا زیباست و زیباییها را دوست دارد.
        زیبا سرودید خندانک خندانک خندانک
        حوریه (دلشید) اسماعیل تبار
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۱۹:۴۵
        درودها بانو آلاله ی سرخینه فامم.. خندانک
        البته که خداوند شاعر است..
        شاعریتِ مطلقشون شش روز طول کشید و ادامه ی شاعرانگی شون تا به ابد ادامه داره..همه ، زاده ی شعرگونه ی ذاتِ زیبای خداوندیم.. گاهی ردیفیم و گاهی شبیه و گاه مراعات النظیرِ شایسته ی زیبائی های به امانت داده شده..

        و خداوند
        قطعا
        به من
        فکر می کرد
        وقتی
        چشمانِ
        تو را
        می آفرید.. خندانک

        حظ بردم از سروده تون و نظرات والای دوستان..
        زنده باد..
        خندانک خندانک
        خندانک
        جلال سلطانیا (فریاد تا همیشه)
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۲۰:۵۱
        فکرش را بکن اگر شاعر بود قافیه جرأت گم شدن داشت و بیت جرات بی وزنی ، راستش در پندار من ، شاعری امر نکوهیده ای قاعدتا نباید باشد پس اگر خوب است بگذاریم خدا هم باشد .
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        حمید احمدی اصل
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۲۳:۴۸
        درود بانوی مهر

        کلام حق،قرآن مجید،سبکی منحصر به فرد از قالب غزل در غزل است

        خندانک خندانک خندانک
        عباس زارع میرک آبادی
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۰۵:۲۲
        سلام استاد عزیزم بانو رحیم زاده
        کوتاه اما بسیار عمیق و زیبا
        حظ بردم از این همه ذوق
        آفرین
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علیرضا کاشی پور محمدی
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۰۶:۰۹
        سلام و درود
        زیبا و شایسته است این شعر
        خندانک خندانک خندانک
        آفرین
        مهنازشجاعی آرا
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۰۶:۲۹
        زیباست بانو خندانک
        آرمین اسدزاد (الف)
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۱۶
        به به خندانک
        به راستی که خدا اولین شاعر بوده و هست!
        درود و احسنت بر نگرش زیبایتان خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمودرضا رافعی (رافع)
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۸:۴۶
        اشعار زیبای شما را همیشه چندین بار زمزمه می کنم خندانک خندانک خندانک خندانک
        رودونا کیارنگ  (فاطمه توکلی)
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۹:۱۲
        سلام و درود استاد بانوی عزیزم خندانک
        کوتاه با مفاهیمی بلند و ژرف خندانک خندانک خندانک
        دست مریزاد استاد عزیزم خندانک خندانک خندانک
        غایتِ لغت شعر است وُ
        الستُ بربکم
        کمالِ کلام ...
        و خدا
        شعرترین شعور
        در شور هستی
        بداهه تقدیمتان با مهر خندانک خندانک خندانک
        بنفشه های بهاری شعرتان که بر لبغنچه ی واژه ها شکفته است مسرت بخش و روح انگیز است خندانک خندانک خندانک
        در تبسم زیبای واژها شکوفا باشید و سبز همیشه به شعر و لبخند خندانک خندانک خندانک
        بسیار زیبا به دلم نشست
        ✼ ❄ ❅ ❆ ❇ ❈ ❉✼ ❄ ❅ ❆ ❇ ❈ ❉✼ ❄ ❅ ❆ ❇ ❈ ❉✼ ❄ ❅ ❆ ❇ ❈ ❉
        گل را می توان زیر پا له كرد، ولی بوی عطر آنرا نمی توان در فضا كُشت. خندانک
        فرانسوا ولتر
        ✼ ❄ ❅ ❆ ❇ ❈ ❉✼ ❄ ❅ ❆ ❇ ❈ ❉✼ ❄ ❅ ❆ ❇ ❈ ❉✼ ❄ ❅ ❆ ❇ ❈ ❉
        همیشه باشید و بسرایید
        خندانک خندانک خندانک
        محمد علی نعمتی  (حقیر)
        چهارشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۴ ۰۳:۳۳
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        زهرا حسین زاده
        چهارشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۴ ۲۰:۵۲

        سلام و درود
        به خواندن مطلبم دعوتید
        محبت نموده نظر خود را مرقوم فرمائید
        با تشکر
        http://sherenab.com/News-View-6729.html
        لینک فوق را انتخاب و با کلیک راست open link را کلیک کنید
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3