سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
اما بد ندیدم همراه با هم این مقاله را بخوانیم و و استفاده ببریم
دیدگاه قرآن درباره شعر
چرا قرآن از شعر نكوهش مىكند با آنكه شعر يكى از هنرهاى هفتگانه است؟
نخست بايد به حقيقت شعر رايج در دوران جاهلى و آغاز طلوع خورشيد اسلام، توجه كرد، سپس به هدف آيه از نكوهش شاعران واقف گرديد. شعر در آن دوران، يك مشت تخيلات بىاساس بود كه براى يك سلسله هدفهاى پست مادى، در قالب نظم ريخته مىشد، و به عنوان افتخار و خودستائى، و يا لطمه زدن به آبروى رقيب و تحريك افراد قبيله به جنگ و غارتگرى و... در محافل كوچك و بزرگ خوانده مىشد. زيربناى اين نوع سرودهها را يك سلسله اهداف مادى يا احساسات جنسى و تشويق به جنگ و خونريزى و... تشكيل مىداد. شعر در دوران جاهليت، تجلى گاه يك سلسله عواطف كاذب انسانى و احساسات پست مادى بود. وسيلهاى براى مغازله با ماهرويان، عشق بازى با زنان و دختران، توصيف چهره و خال و ابرو و چشم معشوقهها، بدگويى پشتسر صالحان، ستايش افراد ستمگر و تملق گويى و چاپلوسى براى دارندگان زور و زر و مانند آنها به حساب مىآمد. ناگفته پيدا است، گويندهاى كه محرّك و انگيزه او، احساسات سودجويانه و ارضاى غرايز حيوانى باشد و از مواهب معنوى و تربيت صحيح انسانى برخوردار نباشد، هرگز براى ميدان تاخت و تاز شاعرانه خود، حد و مرزى نخواهد شناخت!! چنين شخصى درزنده كردن باطل، پنهان ساختن حق، پايمال نمودن حق بيچارگان، تعرض به نواميس ديگران، شعله ور ساختن آتش شهوت جوانان و دهها امور زشت و نكوهيده ديگر، پروايى نخواهد داشت.
سخن، معرف شخصيت و روشنگر و حيات هر انسان است و كلام طرز تفكر و ضمير گوينده را متجلّى مىسازد. قرآن، درباره چنين شاعران بىهدفى كه جز تأمين منافع مادى و ارضاى نامشروع احساسات جنسى و غرايز پست حيوانى، محرك و انگيزهاى ندارند، چنين مىفرمايد: «وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ، أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وادٍ يَهِيمُونَ، وَ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ ما لا يَفْعَلُونَ»؛ شعرا (26)، آيات 224 تا 226.؛ «تنها افراد گمراه از شاعران پيروى مىكنند! آيا نمىبينى كه آنان درباره هر چيزى به دروغ سخن مىگويند، و آنچه را كه مىگويند عمل نمىكنند؟!». از اين آيات، استفاده مىشود كه هدف قرآن، آن دسته از شاعرانى است كه بر اثر نداشتن مايههاى مذهبى و نگهبان باطنى، صفات زير را دارند:
1. رهبرى گمراهان «يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ».
2. گفتار آنان را حد و مرزى نيست؛ چه بسا باطل را حق جلوه داده و احياناً حق را در نظر مردم، بد معرفى مىكنند «فِي كُلِّ وادٍ يَهِيمُونَ».
3. چون به گفته خود معتقد نيستند، به هنگام عمل، به آنچه مىگويند عمل نمىكنند. «وَ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ ما لا يَفْعَلُونَ».
اما هر نوع سرودهاى كه در آن احساسات پاك و شورانگيز گوينده، از عشق به بيان حقيقت، مبارزه با باطل و دعوت به كارهاى نيك سرچشمه گيرد؛ مشمول آيههاى ديگرى خواهد بود كه مىفرمايد: «إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا...»؛ شعرا (26)، آيه 227.
؛ «مگر افرادىكه به خدا ايمان دارند و عمل نيك انجام مىدهند و بسيار خدا را ياد مىكنند و در برابر ستمى كه كشيده اند، دادخواهى مىكنند». روشن است كه هر گوينده و سرايندهاى كه زير بناى افكار و سخنان او را ايمان به خدا،عمل صالح، ياد خدا و انتقام از ستمگران تشكيل دهد؛ در اشعار و گفتارش چيزى جز حكمت، موعظه، ترويج حق و نابودى باطل، پيدا نمىشود. از اين نظر، پيامبر عالى قدر اسلامصلى الله عليه وآله درباره اين دسته از شاعران فرموده است:«انَّ مِنَ الشِّعْرِ لَحِكْمَةٌ»؛ محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمة، ج 6، ص 2766، ح 9436.؛ «پارهاى از شعرها دانش و حكمت است». از اين رو حضرت صادقعليه السلام درباره معناى اين آيه فرمود: «مقصود، داستان سرايان دوران جاهلى هستند كه به عنوان سرگرمى نادرست اشعارى را مىسرودند».
هنگامى كه آيات فوق نازل گرديد، گروهى از شاعران عصر رسالت كه همگى به وسيله اشعار خود از اسلام و مسلمانان حمايت مىكردند،خدمت پيامبرصلى الله عليه وآله رسيدند و گفتند: [با توجه به اين آيه ]سرانجام زندگى ما جز تباهى چيزى نيست! در اين موقع، آيه «إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا...» نازل گرديدو اين گروه مؤمن را - كه به جهت حق و عشق به معنويت، شعر مىگويند استثنا كرد».
تأثير شعر آموزنده و سروده مفيد در روحيه اجتماع، قابل انكار نيست و گاهى آن چنان قدرت آفرين است كه چيز ديگرى نمىتواند جايگزين آن گردد. از اين رو، پيشوايان اسلام همواره از سرودههاى شاعران با هدف استقبال نموده و آنان را مورد احترام و محبت خود قرار مىدادند. روزى كه دعاى پيامبرصلى الله عليه وآله درباره نزول باران مستجاب گرديد، به ياد عموى خويش ابوطالبعليه السلام افتاد و فرمود: اگر ابوطالب زنده بود، از ديدن اين منظره شاد و خرسند مىشد. آيا كسى هست كه شعر او را براى ما بخواند؟ يكى برخاست و گفت: ظاهراً مقصود شما اين شعر است:
و ما حملت من ناقه فوق ظهرها ابر و اوفى ذمه من محمد
ر.ك: امالى، مفيد، ص 76 ؛ بحار، ج 16، ص 198.
«هيچ مركبى در جهان كسى را بر پشت خود حمل نكرده است كه نيكوكارتر و باوفاتر از محمد باشد».
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: گوينده اين شعر، حسان بن ثابت است. در اين لحظه امام علىعليه السلام برخاست و اشعارى چند از سرودههاى پدر والامقام خود را خواند، كه نخستين بيت آن، اين است:
و ابيض يستسقى الغمام بوجهه ثمال اليتامى عصمه للارامل
ر.ك: بحار، ج 18، ص 955، طبع كمپانى ؛ جواهر، ج 14، ص 122.
«چهره روشنى كه به احترام آن، باران از ابر درخواست مىشود، شخصيتى كه پناهگاه يتيمان و نگهبان بيوه زنان است». سپس يكى از افراد طايفه بنى كنانه برخاست و از حضرتش اجازه گرفت كه اشعارى را درباره آن حضرت بخواند. حضرت اجازه داد و او اشعار خود را خواند. پيامبرصلى الله عليه وآله درباره او
چنين دعا فرمود: «لك لكل بيت قلته بيت فى الجنة»؛ ر.ك: بحار، ج 18، ص 2.؛ «در برابر هر بيتى از اين اشعار خانهاى در بهشت دارى». تقدير امام سجادعليه السلام از فرزدق و حضرت صادقعليه السلام از هاشميات كميت و امام رضاعليه السلام از دعبل خزاعى كه معروف و مشهور است. به دليل اثرات بارزى كه شعر در ميدان دفاع از حق و زنده ساختن حقيقت، از خود مىگذارد، هنگامى كه عبدالرحمان بن كعب از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله درباره شعر پرسيد، آن حضرت پاسخ داد: «ان المومن مجاهد بسيفه و لسانه فوالذى نفسى بيده لكانما ينضحونهم بالنبل»؛ رى شهرى، ميزان الحكمة، ج 2، ص 1462.؛ «مرد با ايمان با شمشير و زبان خود از حريم حق دفاع مىكند، به خدايى كه جان من در دست او است، سرودههاى شما بسان تيرى است كه به قلب و چشم دشمن مىنشيند». (قرآن شناسي، صالح قنادي با همكاري جمعي از محققان، كد: 22/500005)