در روزگاری که مواجهیم با لایکهای علاف به صفحات دیپلماتهای مجازی، صحبت از «شهید» و «خون خدا» در حکم نفسی تازه است برای سینههای خفگی زده! از پیشبینی «جرج برنارد شاو» میتوان حدس زد که در باغ شهادت، بسته نمیشود. او در مقدمه کتاب (Mohammad the Apostle Allah) مینویسد: «من همیشه نسبت به دین محمد (صلیالله علیهوآله وسلم) به خاطر ویژگی زنده بودن عجیبش شدیداً قائل به احترام هستم! ... من اینگونه پیشبینی میکنم که... دین محمد (صلیالله علیهوآله وسلم) مقبول فردای غرب خواهد بود.» به واسطه نعمت ولایت،کفار از اینکه توانایی ایجاد خلل در دین اسلام راداشته باشند مأیوس شدند. و این نص صریح قرآن است: «رضیت لکم الاسلام دیناً» و دوام این رضایت جز به خون شهید امکان ندارد.
بریده ای از کیهان :خون شهید خط قرمز خداست!
در نفس های لنگانم بوی گل می کارم ای وای رنجم...غم تو پلاکت کو....ای برادر جانم!................بسیار عالی استاد
مایه افتخارم که این سروده ی زیبا وژرف را تقدیم بنده نموده اید .زبان قاصراست در برابر عظمت خون شهدا بخصوص شهدای گمنام ایران عزیزمان. ان شاالله شرمنده شان نشویم تا اخرین لحظه ی حیاتمان.
گریزان به کجا باید شد!!!؟ ......... سلام سلام سلام دلم را برد این شعر زیبا فکر کردم عاشقانه ای باشد بین لیلی و مجنون و شما در خط اخر غافلگیرم کردی و پلاک را جستی ممنون از دید زیبایت من این دو خط شما بارها تجربه کرده ام ولی هیچ وقت نمیتوانستم با شعر بیان کنم به یادگار نگه میدارم ........... شاید فردا سایه ام از تنهایی نمرد شاید اگرآینه دستهای ترا رها کند
آینه سخت هیز است مو هایت را شانه نزن شاید فردا بمیرم در آن
............... ...................... درود برادر فرهیخته ام فقط عرض سلامی تا بعد... ............. ............................ هدیه به اهالی خوب شعرناب:
چهار لاف زن توی کافی شاپ با هم صحبت میکردند : اولی: من یک موقعیت عالی دارم، می خوام بانک ملی رو بخرم ! دومی: من خیلی ثروتمندم و می خوام شرکت بنز رو بخرم ! سومی: من یه شاهزاده ثروتمندم و می خوام شرکت مایکروسافت و اپل رو بخرم ! سپس منتظر شدند تا چهارمی صحبت کند . او قهوه خود را هم زد. خیلی با حوصله قاشق را روی میز گذاشت، یه کم قهوه خورد، نگاهی به آنها انداخت و با آرامش گفت: نمیفروشم....!!!
در میان نبودهای نفسهایم قطره های یاد تو گرفتار بر سینه پُر درد انتظار بر نیامدنت خبری نیست از وطنم
باز از قلم زیبایتان خواندم و آموختم و دوست دارم یکی از سروده ها را باصدای خود ارسال کنید می دانم در کمبود زمانها قرار داریم و این همه شتاب بر زندگی حاکم شده . به هر حال از شما ممنونم استاد گرامی شاد بمانید و شاعر
سلام عزيزِ دل خيلي دلتنگ كلامت بودم و باز هم ... سلام دايي سلام مرد سلام...
بي آنكه از رفتن بگويي آمدي رفتي ... كجا باقامتي مردانه ،مرد؟؟؟ به گوشم ... ميشود ... زنجير از پايم بگيري مانده ام در خاكريز پشت يك تپه ي بي نام ونشان كه .... چقدر زود تو بيگانه شدي با دلِ من تو چه ديدي كه هنوزم نيستي در پس قافله و قافله دار ماتِ تصوير تو شد
این چند کلمه چنان جاذبه ای برایم داشت که صرفا برای همین ها احسنت گفتمتان مابقی هم ترکیبی حساس ولی هوشمندانه بود که واقعا باعث لذت بردنم شد درود و تحسینم را پذیرا باشید
دوست شاعر من! سلام! انتشارات و خدمات چاب گرال، نشر تخصصی شعر، با کمترین هزینه و بهترین کیفیت، آماده ارائهی خدمات چاپ و نشر کتاب در تیراژ و قطعهای مختلف میباشد. شما از هر شهر و استان تنها از طریق تماس غیر حضوری میتوانید برای چاپ کتاب خود اقدام نمایید. جهت مشاوره در این زمینه با شمارههای ذیل تماس بفرمایید 0912 511 1960 حکم آبادی
سلام درودها بر شما بی نام گر چه یک شعر است ولی از هر چند سطرش می توان یک شعر زیبا در آورد و بنظرم هایکوهای زیادی در یک شعر ریخته ای . در ضمن شعر از درون مایه ای قوی برخوردار است و با واژه ها به زیبایی بازی کرده اید . زنده و سرسبز باشید .
سلام و درود جناب غلامی برادر و استاد گرانقدرم در نفس های لنگانم بوی گل می کارم در نشانی های بی نشان رد پای خدا ثبت است ... برای ما که استخوان هایمان را دنبالمان می کشیم هیچ جایی غیر قبرستان فراموشی نیست ... اما آنان که رندانه خود را در خدای خود حل می کنند به فنا زیرکانه به ابدیت می رسند ... چه خوب است با جاودانه ها گره خورد دست مریزاد استاد بزرگوارم همیشه می آموزم از کلک زیباآفرین تان ترنم دل انگیز واژگان تان در خنیای آسمانی شعر چون هیاهوی فرشتگان در پرنیان ابرها شورانگیز است درود بر شما بسیار زیبا بر دلم نشست ✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’ ما موجودات خاكي نيستيم كه به بهشت مي رويم. ما موجودات بهشتي هستيم كه از خاك سر بر آورده ايم. الهی قمشه ای ✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’ همیشه باشید و بسرایید
دوست من علی اقای گل چند وقت یکبار من به شعر های گذشته ی دوستانی سر میزنم و شما همیشه یکی از انها هستید نمیدانم شاید برای رفع دلتنگی به واسطه تجدید خاطره این شعرتان من را مجدد به شوق اورد و سپیدی با زبان ساده نوشتم و جسارت کردم برای رسم امانت داری منبع الامم را هم نوشتم که خدای ناکرده ظلمی نشود به نوشته ی زیبای شما که ده سر و گردن از نوشته من زیباتر است
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.