این را نوشتم ای جوان، اندیشه کن در این زمان
هوشیار باش و بی درنگ، این نامه ی من را بخوان
گویم زمهر و دوستی، در آن نباشد کاستی
پس باز کن از روی مهر، آغوش خود را مهربان
تا کی بگیرد این ستم، از کودکی یک خواب خوش
با کودکی پرواز کن، آخر ندارد او توان
از دور می گویم سخن، ای کاش خوابم برده بود
بیدار بودن مشکل است، با دیدن این کودکان
تا کی بسوزد مادری، از دوری فرزند خویش
از دست اهریمن ستم، تا کی ببیند این جهان
شاید که در جنگ نیستی، اما ستم ها دور نیست
خانه به خانه می رود، از ما بگیرد دوستان
پس دور باش از این ستیز، از مهر و نیکی یاد کن
هرگز نباشد این روا، آلوده گردد این روان
از مهر می روید مهر، از کین می زاید جنون
پرده گشا ای دادگر، بر مردم این راز نهان
در جنگ های جهانی برای کشور های درگیر جنگ به جز ویرانی چیزی بر جای نماند. شاید بهتر باشد نگاهی به گذشته داشته باشیم.
گرم شو از مهر و ز کین سرد باش
چون مه و خورشید جوانمرد باش "نظامی"
زیبا و پر معنی