يکشنبه ۲ دی
نامه باران 2 شعری از آرزو پناهی(باران)
از دفتر صدای پاییز نوع شعر
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۰ ۰۴:۴۰ شماره ثبت ۴۴۸۹
بازدید : ۱۲۸۹ | نظرات : ۲۶
|
دفاتر شعر آرزو پناهی(باران)
آخرین اشعار ناب آرزو پناهی(باران)
|
[size=14][center][img]http://tasvir.net16.net/images/4c6494d30851.jpg[/img]
سلام غم شیرینکم سلام غم عینکی مسحورم که در ضیافت ،ضیق ماه به صورتت نشسته است این روزهای بی تویی نه گوشی برای شنیدن نجواهای جوانم هست نه دهانی که تو در آخرین ملاقات عسلش گذاشتی دهانی که در دهانت گره خورد و آخرین ترانه ی ناجدایی ممکن گردید هم اینک که زندانی جنون نجواهای منی سری به سر سری ترین اشتیاق زندگی ات بزن منتظرم ملاقاتم دهند تا غبار هزار سال دوری و هجران از رختمان بروبیم و در قهقهه ی آب به ربوبیت خدا برسیم منتظرم باش همین فردا از کوههای رفاقت آن روز های تلخ بقچه بقچه طلوع خواهم کرد من دل به کرم دل سپرده ام با تو دل میزنم تا نفسم تنگ گریه های شبانه ام نشود یادت هست؟ همانجایی که دخنرک دانه های شن را میشمرد تا بازیش راتکمیل کند یادت هست وقتی پشت ابرها گرگ را به هوا میسپرد تا نخود سیاهش را بیابد و تو و او مستانه پنبه ابر را حلاجی می کردید و برای دیدن ستاره بر سر روز فریاد میزد و به خواب وعده دیدار میداد
حال من خوب است!! خوبیم را تو دانی و بس!!! با تو روزگارم عسل است!!!
ادامه دارد ...............
آرزو(باران)
[/center][/size]
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.