پنجشنبه ۱۱ بهمن
انگشت خونين شعری از طيارغيبعلي زاده
از دفتر فرانو نوع شعر موج نو
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۴ ۰۰:۱۸ شماره ثبت ۴۴۷۶۹
بازدید : ۹۰۰ | نظرات : ۰
|
دفاتر شعر طيارغيبعلي زاده
آخرین اشعار ناب طيارغيبعلي زاده
|
آن دم كه ديدي ناگهان!!!!!???!!!!!
دستهایی برای یاری اش
به سوی تؤ دراز شد که بوی
چرک کف دست ميدهد ومیخواهددستان
پاک تورانیز چرک آلودکند...!فقط
برای ماندن درمیهمانی لاشخورها,
صورت ات راباسیلی سرخ
نگه دار,
اممما !!
دستت را
شصتت را
بارنگ دیگری خون آلودمکن!!!!!!!
و رهایش کن.
او
فرداشیر تورا نه!
بلکه خونت راخواهددوشید.!?$€اگربه انچه ميخؤاهدبرسد،ان هم به هر قيمتي وهردروغی!
پس
تاریخ
به تماشای شعورنشسته است.
بنشین کنار سماور
وچایت رابنوش.
مترسک وبازیچه ی دست آموزها
وسفسطه بازان نباش!.
خورشید كه همانروزموعود غروب کرد
فردایش
توهمان غریبه بی ارزشی...
به فردای فرزندانت خیانت نکن
بخاطرکلمات دهان پرکن
یاهمان$€
بنشين خانه و چايت را بنوش...
باوجدانی آسوده و....tamam
اما
باز هم آزادهستی به آنچه که باور داری
انتصاب باتووعقل وشعوروباورتوست.
|