دوشنبه ۵ آذر
|
دفاتر شعر بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
آخرین اشعار ناب بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
|
چی میشد بهار بیادتوهم بیای
این زمستون سیاه تموم بشه
گلای قشنگمون زخاک سرد بیرون بیان
پروانه ها تو پیله ها شون دربیان
زمین سرد وخاکی به سبزه ها سبز بشه
قناری بیرون بیادبه عشق گل داد بزنه
گنجیشکا پربگیرن جیک جیک کنان شادیشونوسر بگیرن
دوس دارم بارون بیاد بارون عشق زیاد بیاد
آسمون قشنگ بشه با تاجی از رنگین کمون
آخ چی میشد توهم بیای
من تنها وغمین زدرد وغم دربیاری
دوتایی باهم بریم قدم زنان
یه نفس هزار نفس .نفس نفس
تاکه باز رها بشیم زغصه ها ی قفس قفس
شونه ها به همدیگه بچسبونیم
موامون تو همدیگه گره زنیم
دستامون تودست هم دست دیگه روشونمون
بخونیم آواز خوش الهه ی ناز بخونیم
روپل چوبی روستای خدا
بریم ودوونه بدیم مرغابیا
رودخونه با خونه ها روببینیم تااون دورا
وای چه خوشه آب وهوا
نفس بدیم توی هوا
شادی کنیم برای خدا
بعد اون آروم آروم بریم توکوچه باغ باصفا
ببینیم پرنده ها
بشینیم کنار چشمه سار عشق
بریزیم آب زلال روهمدیگه خنده کنیم
جوونیاروباهم به یاد آریم
رمه های گوسفند .گاووگوساله ببینیم
میون باغ بریم
اونجایی که درخت سیب داره بریم
زیر سایه اش بشینیم سیر تماشا بکنیم
مست بشیم از بوی گل
سبزه ها روناز کنیم
بخوابیم توچمنا
سر توسینه ی هم بزاریم
یک کمی آسمونو نگاه کنیم
چشامونوببندیم به هیچ چیزی فکر نکنیم
نشنویم هیچ صدایی به جز صدای ناز عشق
لب تو لب هم بزاریم فاصله ها روکم کنیم.....
خالصانه ترین درود هاوعرض ادب این حقیر را پذیرا باشید
بهاءالدین داودپور(بامداد)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.