سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        زائر مکه

        شعری از

        عباس زارع میرک آبادی

        از دفتر حدیث حکمت نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۴ ۰۸:۳۹ شماره ثبت ۴۴۳۳۵
          بازدید : ۸۴۷   |    نظرات : ۳۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر عباس زارع میرک آبادی

        زائر مکه
        زائری   از  مکه   آمد   سوی   ما  
                          جمع  گشتیم   گِردِ  او با صد دعا
        مردمان  با  هر زبان  گویا  شدند   
                        شرح  قرب او به  حق  جویا شدند
        غبطه می خوردند زین  بخت بلند  
                         این چنین حاجی  بگردد  سر  بلند
        حاجی   ما   باد  در   غبغب  نمود  
                        نام حق گفت و  زبانش  را گشود
        گفت ما را اختیار  خویش   نیست    
                      قرب حق را  کارهردرویش نیست
        گر بخواهد او، تو را ره   می دهد   
                      راه  تو بر  این   چنین  درگه  دهد
        او گشاید صد گره بی  دست  تو    
                       روزی ات او می کند  پیوست  تو          
        خانه اش را خود طلب می دارد او   
                       بر دلت   تخم   زیارت   کارد  او
        ناگهان بینی که صد ها در گشود   
                        رحمت  او بر  سرت   آمد  فرود
        آن شبم در سجده می گفتم  خدا  
                         پس چرا ره  نی گشایی  خانه  را
        روز دیگر نزد  آن والی     شدم   
                         راز خود گفتم بر او  خالی  شدم
        گفت اهل خرج ره  باشی  چنین؟   
                      گفتمش صد می دهم در راه دین      
        گفت  بگشا آن گره  با صد   دعا   
                        تا  گشایم  راه   تو  بر آن  سرا
        سکه ها دادم  به والی آن  زمان   
                         او گشود این ره به کعبه همزمان
         والی ام گفتا چو حق دادی  نهان   
                        پس ببند  بر مردمان  قفل  دهان
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۸:۴۹
        استاد گرانقدرم حضرت دوست جناب زارع عزیز منتظر حضور ارزشمند شما در بخش های مختلف سایت اعم از گفتگوی ازاد ، مسابقات ، بداهه سرایی، و جلسات نقد و غیره .. می باشیم . ممنون میشویم مارا با نظرات خوب و زیبایتان همراهی نمائید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۹:۴۱
        درود استاد عزیز
        خندانک زیبا خندانک حکیمانه خندانک آموزنده خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۱۰:۱۱
        درودتان استادبزرگوارم............................. خندانک خندانک خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۴:۴۴
        والی ام گفتا چو حق دادی نهان



        پس ببند بر مردمان قفل دهان
        ............
        سلام
        بعضی لطف خدا را سبب خود میدانند در مورد روزی و پول در امد هم همین است بعضی افراد برکت مالشان را به علت خود میدانند
        ......
        ممنون زیبا بود
        مثل همیشه خندانک خندانک خندانک خندانک
        امیر جلالی( ا م دی )
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۱۷
        شرح سفر ظاهری و سفر درونی به شکلی روان و نافذ...
        استاد عزیز و دوست گرامی جناب زارع بسیار عالی بود و زیبا و ماندگار نیز... درود بر شما خندانک
        سما همدانی
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۲۴
        سلام استاد
        بسیار زیبا بود خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        چون همیشه
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۵۹
        درود برشما استادپاینده باشی خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۰۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود بر استاد زارع ارجمند
        بسیار عالی بود
        مثل همیشه
        ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۵۰
        جناب آقای میرک آبادی عزیز، سلام علیکم.
        ..................................................................
        والی ام گفتا، چوحق دادی نهان
        پس ببند برمردمان، قفلِ دهان
        .......................................................
        بسیار بسیارزیبا ست بزرگوار..............خسته نباشید.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        حسام الدین مهرابی
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۵۱
        درود استاد گرامی
        زیبا سرودید
        احسنت
        بابک فغفوری (پور)
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۷:۱۶
        خندانک خندانک خندانک
        عالي بود
        خندانک خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۹:۰۲
        ................. خندانک خندانک خندانک .......................
        بسیااار عااالی استاد خندانک خندانک خندانک
        هزارااان درود خندانک خندانک خندانک خندانک
        ................. خندانک خندانک خندانک ......................
        هدیه به اهالی خوب شعر ناب خندانک

        روزی شاگرد یک راهب پیر هندو از او خواست که به او درسی به یاد ماندنی دهد. راهب از شاگردش خواست کیسه نمک را نزد او بیاورد. سپس مشتی از نمک را داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست همه آن آب را بخورد. شاگرد فقط توانست یک جرعه کوچک از آب داخل لیوان را بخورد، آن هم به سختی.
        استاد پرسید: «مزه اش چطور بود؟»
        شاگرد پاسخ داد: «خیلی شور و تند است، اصلاً نمی شود آن را خورد.»
        پیر هندو از شاگردش خواست یک مشت از نمک بردارد و او را همراهی کند. رفتند تا رسیدند کنار دریاچه. استاد از او خواست تا نمکها را داخل دریاچه بریزد. سپس یک لیوان آب از دریاچه برداشت و به شاگرد داد و از او خواست آن را بنوشد. شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید. استاد این بارهم از او مزه آب داخل لیوان را پرسید. شاگرد پاسخ داد: «کاملا معمولی بود.»
        پیر هندو گفت: «رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو می شود همچون مشتی نمک است و اما این روح و قدرت پذیرش انسان است که هر چه بزرگتر و وسیعتر می شود، می تواند بار آن همه رنج و اندوه را براحتی تحمل کند. بنابراین سعی کن یک دریا باشی تا یک لیوان آب.»
        صمد حسین پور(پیرجوان)
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۹:۱۲
        درود فراوان
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        احمد رشیدی مقدم (گمنام)
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۹:۱۲
        درود بر استاد زارع که همیشه سرودهایش
        خواننده را به وجد میآورد
        همه آنها پند آموز میباشد
        خداوند شمارا موفق بدارد
        آمین یارب العالمین
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
          مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۱۱:۱۱
        درودهااااااااااااااااااااااااا
        عالی بود
        مانا باشید استاد مهر خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مسيحا الهیاری
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۱۲:۱۹
        هميشه عارفانه و ناب بوده كلامتان استاد من خندانک خندانک خندانک
        علی محبی
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۱۳:۵۴
        لذت بردم استاد...
        محمد رحیم کاظمی
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۱۷:۳۶
        سلیس وروان و
        بسیار زیبا
        دستمریزاد استاد گرانقدر
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آرمین اسدزاد (الف)
        دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ ۱۶:۱۱
        تحسین است و تحسین فقط خندانک خندانک خندانک
        فريد عباسي
        دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ ۱۶:۳۸
        درود بر شما جناب زار ع بزرگوار دست مريزاد خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5