سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        ذکر باران

        شعری از

        عباس بر آبادی

        از دفتر رویش نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۰ ۰۷:۱۰ شماره ثبت ۴۳۹۴
          بازدید : ۱۰۶۲   |    نظرات : ۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر عباس بر آبادی

        وسط یک باغچه گل
        یک دانه هرز علف سالها تنها بود

        فکر و ذکرش همه باران
        فکر رقصیدن با آن
        خیس شدن، چرخ زدن
        ریشه در خاک زدن

        لیک باورش بود
        بین آن همه گل
        رویش یک هرز علف ، هوسی باطل بود
        عشق خوب، اما مرگ مزد این عشقبازی بود

        ترس از تیزی داس
        خشم یک باغچه بان
        خشک شدن در آفتاب
        همسفر باد شدن بی فریاد

        حاصل این همه ترس
        گم شدن جرات رویش
        ماندن در تاریکی بود

        دست تقدیر آن سال
        دانه یک شقایق را هم صحبت او کرد

        شقایق از نور
        از ترک آن وحشت تاریکی می گفت

        شقایق می گفت آن بالا
        بودن با نور آزادی است

        شقایق خوب می دانست
        بعد آن عشقبازی خواهد مرد
        اما مرگ را بودن آنجا
        زیستن بی نور می دانست

        شقایق صبح با آمدن نور
        پنجه در خاک زد و بالا رفت

        لیک آن پایین
        با هر خنده مستانه آن عاشق پاک
        پوسته ترس آن هرز علف ترک بر می داشت

        حس آن هرز علف حس عجیبی بود
        اما انگار
        باور رویش
        درک آزادی بود
        .
        .
        بویی نمناک غروب
        خبر از آمدن باران داد

        باغچه بان خسته از کار

        لیک باران تا صبح
        بر پیکر آن هرز علف می بارید
        هرز علف انگار می خندید
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4