برف می بارد

برف می بارد زمین همرنگ احساس من است

ناامیدی تحفه اش در جای جای این تن است
.
سوز و سرما می گدازد این تن رنجور را

باد با فریاد می گوید : حقیقت روشن است
.
برف می آید ولی هرگز نمی آید خبر

از کسی که بی خبر از حالت زار من است
.
خیره در نور چراغ تیرک برقم هنوز

رقص باد و برف... وقت سوی غربت رفتن است
.
باز قلبم جامه ی تیره بپوشد بهتر است

قصه ی این شهر مثل دست سرد و آهن است!
.
مرد «دیوانه» قدم در برف دارد می رود

برف می بارد زمین همرنگ احساس من است
.
#احمدعلیزاده