سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        ساقی

        شعری از

        علی نجمی

        از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۴ ۰۰:۰۷ شماره ثبت ۴۳۵۷۶
          بازدید : ۵۱۸   |    نظرات : ۱۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی نجمی
        آخرین اشعار ناب علی نجمی

        *ساقی*
        غَمم پنهانی و سرد و دلم آکنده از درد است
        در این شبهای بی ماهم سیاهِ شب چه بی رحم است
        کجایی ای دل و جانم گذر کردی ز دامانم
        قلم ای یار و غمخوارم شده آتش گلستانم
        نباشم بی تو آسوده بمانم تا اَبد بی خواب
        می و مستی چه بیهوده در این شبهای بی مهتاب
        منم محتاجِ دیدارتْ وجودم شد گرفتارت
        گمانم نیست کین دیده دِگر اُفتد به رُخسارت
        چو سَعیَم بر خودت بینی مرا گم کرده خود بینی
        گمان نَسْپار که خودبینی بُوَد راهی که خود بینی
        گَرَتْ مِهرَت دلی اُفتاد و پیوسته تو خود بینی
        کنی آن دل چه رسوا و نبینی چون تو خودبینی
        اگر روزی به دام اُفتی به دامِ بی وصال اُفتی
        مرا آن لحظه یاد آری که بر زَجرَم چه ها گفتی
        کنون بازآ تو ای ساقی تو ای گل گوشه یِ یاغی
        بیا وَقفَت کنم عُمرم بیا تا مانده دَم باقی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۴ ۱۷:۲۲
        درود گرامی
        سروده زیبا و دلنشین
        خندانک خندانک خندانک
        امیر جلالی( ا م دی )
        دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۴ ۱۱:۴۴
        اگر روزی به دام اُفتی به دامِ بی وصال اُفتی
        مرا آن لحظه یاد آری که بر زَجرَم چه ها گفتی
        عاشقانه ای با خط و نشان کشیدن های خاص خودش... دلنشین بود و حس شاعر را می شد به روشنی دید. زیبا بود و درود بر شما خندانک
        فرهاد مهرابی
        دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۴ ۱۱:۵۶
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        سلام جناب نجمی گرامی
        درود بر شما خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        زیبا سرودید
        ولی در بعضی ابیات قافیه اشکال داره
        بیت اول درد است با رحم است قافیه نیست
        در بیت پنم هم همینطور
        اگه ایرادات و رفع کنید بسیار زیباتر میشه
        عذر میخوام
        موفق باشید

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
          مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)
        دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۴ ۱۵:۰۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        زیبا بود
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۴ ۱۵:۱۰
        خندانک خندانک خندانک
        فریبا غضنفری  (آرام)
        دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۴ ۲۲:۱۴
        زیباست و جالب خندانک خندانک خندانک
        علیرضا کاشی پور محمدی
        سه شنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴ ۱۴:۵۵
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5