سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        فرقی نداشت

        شعری از

        پریسا لطفعلیان

        از دفتر وصال نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۲ دی ۱۳۹۴ ۲۱:۳۵ شماره ثبت ۴۳۵۷۳
          بازدید : ۵۲۵   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر پریسا لطفعلیان

        اصلا نمیدانستنم پرتقالم راپوست بگیرم قسمت دوم سریال جدید جم را ببینم  یا زودتر زنگ بزنم برای همیشه خدافظی کنیم...
        پوست دستم یا  دلم یا پرتقال  فرقی نمیکرد چاقو  برداشتم که ببرم  ...باز هم فرقی نمیکرد گوشی را بردارد بگوید بمان یا به درک ...دلم را که خیلی وقت پیش بریده بودم داشتم شماره اش را میگرفتم همزمان هم با خودم حرف میزدم نمیدانم داشتم توی دلم میگفتم ...درست یادم نیست...هان،میگفتم اصلا این زن های ترکیه ای از زنهای ماهم بیشتر بزک می کنند ...گوشی را که برداشتم یادم آمده زنگ زده ام بد و بیرا بارش کنم که مرتیکه  اسلحه اش را در آورد روی پیشانی خواهرش گذاشت از همین شروعش پیدا بود که داستان رئالیستی نیست مثل بقیه سریال های سرشار از اغراق انگار که ژانر همشان تخیلی باشد ،به خودم آمدم دیدم تلفن زیر گوشم چاقو و پرتقال بین دستانم همانجا متوقف شدم که قراربود داد بزنم ..گفتم... فقط زنگ زده بودم خدافظی کنم پرتقالم را کنار گذاشتم عجب پوست کلفتی بود ،هم او هم پرتقال...حالا رسما دل بریده بودم  ....حالا فقط باید میرفتم زیر دوش بقیه حرف ها را با خودم میزدم حرف زیادی هم نمانده بود آینه را سمت صورتم چرخاندم چشم هام لال و سفید بودند صورتم زرد و مرطوب  آب را باز کردم نشتم زیر دوش دست هایم  روی موهایم نشست راستی دلم برای موهایش هم تنگ نخواهد شد رنگ موهای خودم بود به چه دردی میخورد جای شکاف انگشت های غریبه ها را می شد لابه لایش دید ...آن هم برای من که وسواس دارم و با غریبه ها دست نمی دهم...
        شعر هم بلد نبود .... اصلا من دست های جوهری دوست دارم ،یک نفر باشد برایش سقوط کامو را بخوانم و از من بپرسد شبیه تو نیست؟
        تقصیر خودش بود...من میخواستم چیدمان عکس های آرت مرا بیشتر از من بستاید...من داشتم از خودم بیرون میزدم یک نفر باید شورشم را بین یک غزل پست مدرن می خوابانید ... یک نفر که زبان دست هایم راترجمه کند...او دست هایم را  خفه کرده بود...
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۴ ۱۷:۱۹
        درود بانو
        جالب و زیبا بود خندانک خندانک خندانک
        محسن ملک زاده(رهگذر)
        يکشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۴ ۰۵:۱۰
        ...
        آرش غفاری درویش(منتظر)
        يکشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۴ ۱۹:۱۸
        خیلی عمیق انقدر که گویی خود نوشتم وخواندم اما...دخترک را فاکتور بگیرید آنجا من بودم کتابی از کارو شکستی از سکوت...چند بطری آب اتفاقا شبکه سه انقلاب بود...شاعر بودم مینوشتم گاهی دست خط های گنه گی های مرد از جنس آزادی...تک سرفه ای مرموز و مسلوب از این همه تکرار یادم نبود چایی هم انقدر سرد بود چون خودم...از دهان افتاده....خط خطی میکردم ناگزیر شکلی از او میشد... و چه زیباست این خاطره ها ... قطره ای از اشکم.... جوهری آمیخته ... ساعت اما سر جنگ داشت هنوز...به ناگه که پیامی آمد... \"تو گذر کن که گذر تاب طلوع از مه نوست\" چه بگویم که دگر خاموشی حاکم شهر اتاقم میشد... سایه گلواژهِ خاطره از گلو قی میشد...چه بگویم از آن جمعه نحس که هنوز رخت سیه برتن زاغ گذر کوچه ماست...سخن از هیچ نگفتم و نوشتم او را:تو برو مسئله ای نیست...مرد اگر گریه نکند مرد نیست...از شهر سکوت آموختم بر صلیب ، جاده ای گمراهیست ...گذرت باز بر این خاطره ها خواهد بود تو برو مدرسه ی عشق حکایت دارد...
        بداهه ای تقدیم شما
        ببخشید دل پر دفتر و کاغذ سرش نمیشه حک میکنه
        خندانک خندانک خندانک
        نجمه طوسی (تینا)
        يکشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۴ ۲۲:۳۲
        سلام بر شاعر گرامی
        دل نوشته ای عالی بود . چه حس زنانگی خوبی داشت .معلومه خوب دم کشیده بود . قالبتان را اشتباه ارسال کرده اید .
        برم بقیه کارهایتان را بخوانم .
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        فرهاد مهرابی
        دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۴ ۱۱:۴۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        سلام بانوی گرامی
        درود بر شما خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بسیار زیبا سرودید

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۴ ۱۴:۵۷
        درود برشما

        بانو زيبا نوشتيد و خاص اما اين غزل نبود احتمالا تيك غزل را اشتباه زديد



        ج



          مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)
        دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۴ ۱۵:۰۶
        با اقای کاظمی موافقم بانو
        درود
        زیبا بود خندانک خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۴ ۱۵:۰۸
        البته شوخي كردم اميد وارم ناراحت نشويد

        ولي هم تيك غزل و اصلاح كنيد و هم وقتي با تبلت يا گوشي شعر را ثبت ميكنيد تيك بالاي صفحه را بزنيد تا شعر نامرتب نباشد
        فریبا غضنفری  (آرام)
        دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۴ ۲۲:۰۵
        چه قلم زیبایی..... فوق العاده بود خندانک خندانک خندانک
        علیرضا کاشی پور محمدی
        سه شنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴ ۱۴:۵۲
        خندانک خندانک خندانک
        آفرین ها به شما
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4