چگونه است

فریاد سکوت, [08.11.15 01:36]

به نام او که اوست

روز

شب

کلماتی که در تسخیر بیهودگی فقط شمرده میشوند و هیچ

و ان خاطرات بدون انتها...

گویی در سرزمینی دور به تبلور نشسته اند

چگونه است که مانده ای و نیستی

چگونه است دیده می شوی و رفته ای

شنیده می شوی و ساکتی

نفس نفس در انتظار ان شکستگی

در انتظار ان شکستگی...

که اشک شود صدای خستگی

.......

 

 

میان این همه بریدگی

بریده ای ز من ز ما

میان این همه عطش چگونه است.....

زبان به کام من همیشه تر شود به نام تو

میان این همه عطش چگونه است

که دیده تر شود ز بغض بی کسی

کنار ان نهال کوچکی که کاشته ای نشسته ام

و عشق........

 

 

 

 

بر تک درختیست که از بلندای قامتش می نگرد عطش بودن را

شب ز من

من ز شب

میان این همه عطش

میان این همه شکستگی

چگونه است که مانده ام بدون تو.....

به سادگی

نیما آسمند 

1394/8/15

00:05