شنبه ۳ آذر
منم وَ تو وَ صبرها... شعری از وحیده پوربافرانی
از دفتر مکافات نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۴ ۱۴:۱۹ شماره ثبت ۴۲۸۸۴
بازدید : ۸۱۷ | نظرات : ۸۱
|
دفاتر شعر وحیده پوربافرانی
آخرین اشعار ناب وحیده پوربافرانی
|
منم وَ تو وَ یک قمر
نشسته در حضور شومِ عقربی که می خزد
به شامِ تارِ این رواقِ بی چراغ
و با هجومِ نحسی اش
نشانده ماهِ بخت را
میانِ بازوانِ سرد و ساترِ محاق
منم وَ تو وَ این صفیرِ قار قارِ ممتدِ
کلاغِ قصه هایِ ما
که همچنان نمی رسد به خانه اش
چو قصه گویِ سنگدل
گره نموده بخت کور و تیره اش
بر امتدادِ جاده ها
منم وَ تو
وَ عطر یک سکوتِ محض و بیکران
که می تراود از دلِ
خموش و زارِ خستگان
ببین رکودِ عاطفه
چگونه سرنوشت را
کشیده تا
ستاره ای غریب و دور و بی نشان
منم وَ تو وَ صبرها
و وعده ای که می رسد اجابتش
به قصه ها وعیدها
به سرزمینِ قبرها
منم وَ تو وَ سوزِ تندِ فاصله
و یک کرانه بی کسی
که می دمد از التهاب حسِ کال و نارسی
منم وَ تو
و یک گلو پر از گله
که برگزیده فصلِ تلخِ خامُشی
برای صلحِ ناگزیر
برای ختم غائله
منم وَ تو وَ ما قرینِ غربتیم
وطن گُزیده در خیالِ خود پَکَر
تو ای غریبِ آشنایِ جاده ها
تو ای تمامیِ سفر به نام گامهای تو
بگو چرا شکفته در نهادِ ما
مِیل به واپسین سفر
رغبتِ مرگِ بیصدا؟!!...
فروردین ۹۳
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا
حظ وافر بردم از حس زیبای کلام سرشار از بدیع نگری تون در کاربرد واژه ها
مانا باشید