سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        $ نوشته های غریب $

        شعری از

        سیاوش مقیمی (هیچ به هیچ)

        از دفتر نفسهای غریب نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۰ ۱۴:۲۹ شماره ثبت ۴۲۷۸
          بازدید : ۸۷۸   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سیاوش مقیمی (هیچ به هیچ)
        آخرین اشعار ناب سیاوش مقیمی (هیچ به هیچ)

        من و دل ،
        توُ دلمردگیه شبهای وحشت
        هیاهوی صدای ناهنجار عدالت
        آوارگیه ثانیه های زخمی
        توَهُم نگاه های خونی
        ازدحام مترسکهای خاموش
        بهت رویاهای مدهوش
        و خاطره های فراموش
        کشاکشِ لحظه های رفته
        سردرگمیه نفس های خسته
        سرابِ آرزوهای مرده
        و اشک چشم های پژمرده
        در گیرودار جنگی نابرابر
        با جهانی بی در و پیکر
        کنج غربت آدمکهای بی غم
        گوشۀ غمِ دنیای بی رحم
        در سکوتی گنگ و مبهم
        و خلوتی خیال انگیز
        توُ هوای غم انگیزِ
        شبهای پاییز
        در تاریکی محضِ
        روزگار بی وفا
        فراسوی نگاهِ
        جغدی شوم و سیاه
        اسیرِ پنجه غربتی مرموز
        بی نورِ امیدی
        حتی قدِ یک نور فانوس
        توُ فضای مسموم زمونه تباهی
        در اوج غربت و بی پناهی
        به امید رسیدن به رهایی
        از این دنیای فانی
        به سر منزل باقی
        تنهای تنها ،
        نشستیم ...

        نشستیم و گفتیم
        گفتیم به امیدی که هوای غربت
        از آسمون این دل پردرد
        بیرون رود .
        گفتیم و نوشتیم
        نوشتیم به یاد روزهای گذشته
        در حسرت لحظه های شکسته
        خاطرات شبهای رفته
        و به امید فرداهای آینده
        گفتیم و نوشتیم و خوندیم
        خوندیم واسه این دل بیچاره
        خوندیم به خیالی که خونده شویم
        اما ...

        غریب و غریبونه
        توُ غربت شبهای تیره
        من و دل ،
        کنار هم نشستیم
        به پای هم نوشتیم
        برای هم گفتیم
        نشستیم و
        نوشتیم و
        گفتیم ...
        گفتیم و نوشتیم ...
        و باز هم گفتیم و نوشتیم ...
        اینقدر گفتیم و نوشتیم و گفتیم
        تا که تموم ناگفته های دل ،
        گفته شد
        ناگفته هایی که
        بغضی شده بود توُ گلو
        و راه نفس رو بسته بود ...

        ناگفته ها گفته شد
        از دل بیرون شد
        اما دور نشد
        گفته شد
        نوشته شد
        اما ...

        اما خونده نشد
        هیچکس اونها رو نخوند
        هیچکس ...
        نوشته ها هم غریب موندن
        غریب و تنها
        سرد و بی صدا .
        گفتیم و نوشتیم و
        هیچوقت خونده نشد
        هیچوقت ...

        و بغض
        اینبار غریبونه تر از قبل
        به جای اول خودش برگشت ...

        خدایا ،
        تو دیگه روُ زمین غریب نیستی
        منم با تو غریبم
        پس
        نه تو دیگه غریبی و
        نه من
        چرا که من تو رو دارم و تو منو ...
        اما نه ،
        من تو رو دارم ولی ،
        تو که منو نداری !
        و باز هم ای خدا ،
        چقدر غریبی روُ زمین ... !

        منو ببر پیش خودت
        می دونم که پیش تو
        من دیگه غریب نیستم
        اما تو ای خدا ،
        همیشه و همه جا
        و همه وقت تا قیام قیامت ،
        خیلی غریبی روُ زمین ... !

        S_H.H
        چهارشنبه 27 مرداد 1389 ه.ش ساعت 3:24 صبح
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        9