پنجشنبه ۴ بهمن
شعر نمی شود شعری از فرخنده (ری را) آشوری
از دفتر شعرناب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴ ۱۱:۴۸ شماره ثبت ۴۲۱۸۹
بازدید : ۶۱۲ | نظرات : ۱۰
|
دفاتر شعر فرخنده (ری را) آشوری
آخرین اشعار ناب فرخنده (ری را) آشوری
|
ساعتیست که کارم تمام شده
و من همچنان زل زده ام به مانیتور
چند ماه است که شعر نمی گویم؟
می نویسم: من، من، من
شعر نمی شود
رنج می شود.
می نویسم: باران، من، تو
شعر نمی شود
سایه می شود
می نویسم: عشق، یاس، خیابان خیس
شعر نمی شود
اشک می شود
حالا چند وقت است که شعری نسروده ام؟
من و تو به شعر که نزدیک می شویم
باران می بارد
به باران که نزدیک می شویم
جادوگری سایه می افکند
به سایه که نزدیک می شویم
چشم هایمان باران می شوند..
تب کرده ام؟
حالا چند وقت است که شعر سراغ مرا نمی گیرد؟
آخرین شعر خود را که آبستن بودم
فرشتگان سنگسارم کردند
تا آن شعر حرام سقط شود
و زمینیان او را به زباله ها سپردند
و حالا باز من شعری را آبستنم و
باید از خاک، از زمین، از آسمان بگریزم
در دفتر کارم نشسته ام
تا آسمان تیره و تار شود
و من و فرزندم به شب پناه بَریم.
کسی می داند چند وقت است که شعری نگفته ام؟
13 آبان 94
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.