يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
آخرین اشعار ناب بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
|
شکوه وزاری یک بنده ی عاصی ازگردش سخت روزگارغریب وناامیدی به درگاه پروردگار خویش
پرده ها بردار نیست هیچ اسرار
خالق جبار
دردهابسیارغصه ها خروار
باغ ها بی بار
روزها هم تار
خسته ایم خسته زین قیل وقال
برسرسفره هیچ نانی نیست
چشمه ها خشکندهیچ آبی نیست
پس امید برکیست
گوکه تدبیرچیست
گرکه عشقی نیست
پس نبایدزیست
رحم ها آبند
مردمان خوابند
کودن واحمق خلق رانامند
غصه ها درکام شیرهاهم رام
سفله هابربام میش ها دردام
گرخوشی هانیست
پس چگونه زیست
پس امیدبرکیست
صبرمگوچون نیست
کن غضب برماخالق جبار
پرده هابردار
کن سمابیدارکن بلابسیار
زلزله سیل وسنگ
بهرخلق منگ
آتشی روشن کن زبهرجنگ
کن توخونین رنگ
درزمین درآب
بخت های خواب لحظه های ناب
کن خراب دنیا ای یلان دنیا
دوزخت برپاست
آتشت برجاست
بامسیحای صورمرده هابرخواست
شهرموعودکو پس بهشتت کو حوروعینت کو
خودنگورو رو
این جهان دوزخ آن جهان دوزخ
لحظه های ما گشته اندبرزخ
وعده هادادی کورمان خواندی
خالق جبار
کن تومارا دار
خسته ایم خسته زین قیل وقال
ای لبت یک خال
ارادتمندتان بهاءالدین داودپور(بامداد)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.