شیهه می کشد شب
شرم آور
در گوش کارتن خوابی
که شیشه اش را
ساعتی قبل
کشیده بود !
مردی که شب را اسب می دید
پاسبان ها را
موش صحرایی !
رفتگران را
کفتارهایی که لاشه از گرگ ربوده اند !
( برایم بستنی بخر ، پدر !
مرا به شهر بازی ببر پدر !
به سرزمین عجایب ! )
به سرزمین عجایب رفته بود مَرد
اما بدون دخترش !
راه برگشت به خانه را گم کرد
زنش را بلعیدند !
دخترش را
لولو خورد !
شلوارش را
به آب فاضلاب شسته بود امشب !
پیتزای پسرکی را
در میدان هفت حوض
قاپیده بود امشب !
شیشه اش را بیش از هر شب
کشیده بود امشب !
صدای گام های موش های صحرایی را می شنید دوباره !
چرخش باتوم های سرگردان در هوا را ، دوباره !
_ : بگیریدشون ...نزارین فرار کنن !
نیمه شب
کفتار ها زمین را می لیسیدند
شب
همچنان شیهه می کشید
و بر روی خطی سفید
در وسط خیابان
مردی با شتابی عجیب
بدون شلوار
می دوید !
۲۱مرداد ۹۴
تهران
مسعود احمدی .
پی نویس : مصرف ماده مخدر توهم زای شیشه ، بصورت تصاعدی رو به افزایش است (خبر )