تک بورژوا
در روح بورژوای نوین
خلق کاریزماتیک ترین پورتره های ...تک بورژوا
با سایه هایی سیاه بر جامه هایی نیم چاک
افسون دست نقاشانی به رنج دلمردگی ها
که نفرین تلخش آستین دریده بر روح سرکش
رنگ و رو رفته به تاریخ ثبت سکوت آفتاب
خشک لب آرزوی چشمه می کند
سخن به آواز پرسش
بیزار و بدبین و کینه دار روزگاران
توخالی..پوک..سرگردان
در عصیان اندیشه های بی رگ
بی سخن و بی کلام و بی قوت گفتار و بی حرف
یا حدیث در طرح شیرین آرایی که لب تر گردد
آویزان دار اعدام ساقه های سایه خیال
در ساعت های چروکیده
انگار عقربه نیش می زند در چشم تو
به دنبال خدایی تازه در ارجاع علت های تب دار
خود به اشتباه می سوزد و می زند دار خدا را...
.............معما در کلام حدوث آفرینش را
اینکه دیگر جهل محض است و نادانستن از ناخوانده ها
عبارات را به تشریح نظر عقل معدوم خود بردن ها
به قصه زندگی گرفتار آمدیم
به نقد جهان در خوراک مذهب
در روزی که آگاهی و منطق و علم
خداحافظی کرد از مذهب
در انحصار عوام آغشته به وراثت های مذهب
.........به نقد مذهب در خوراک جهان
در جیب پوچ کت و شلوارهای جامعه روشنفکران
که انداختند طرح بورژوای نو بر جامه ای تنگ
ما پوشیدیم و خود شدیم ارباب خود و گارگر آن ...
تک به تک در موسیقی سکوت پازلی زیبا
تا بدانیم چه کلاهی رفت بر سر ما!
به باور سمبولیسم در ترور وحشت
سمبولیسم در ترور وحشت می میرد
با سه همزاد غریب بشر:
آگاهی - هنر - مذهب
پ.ن:
سخنگوی اکثر قریب به اتفاق شاعران ایرانی : شعر فارسی
از « مکتب قیاس » که در جهان علم و هنر به عنوان مکتب فلسفی - علمی - هنری و ادبی ایران شناخته شده است .
همه ی ما دیوانه دنیای خویشم و هرکدام به نوعی کم و بیش عاشق .
چه کنیم تا بگریزیم از مکتب قیاس به شکل امروز
تا تجلی کند عقل که می اندیشد به انسان
نه دنیای خویش!......
کمی بحث لازم است که چند وقتی تعطیل کرده بودم آنرا....