سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 3 بهمن 1403
    23 رجب 1446
      Wednesday 22 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که می‌توان مرتکب شد، چرا باید همان قدیمی‌ها را تکرار کرد. برتراند راسل

        چهارشنبه ۳ بهمن

        فصل پرواز

        شعری از

        وحیده پوربافرانی

        از دفتر غزل پاره نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۴ ۰۹:۴۶ شماره ثبت ۴۱۳۳۸
          بازدید : ۶۸۲   |    نظرات : ۲۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر وحیده پوربافرانی

        رسیده وقت خداحافظی رهایم کن
        میان خِیل کسانی که عاشقت بودند
        میان وسعت دلهای آرزومندی
        که پای وعده ی عشق تو عمر فرسودند

        رسیده فصل پریدن از این خزان گاهی
        سفر شروع قشنگی برای پایان است
        دل غریب پرستو به کوچ راضی شد
        اگرچه مقصد کوچیدنش زمستان است

        تمام سهم من از باغ سبز تو این بود
        دری که ماند همیشه به روی من بسته
        بهار بودم و دستت به دامنم نرسید
        به برگریز غریبی نشستی آهسته

        به وقت خاطره بازی مرا تصور کن
        شبیه چشمه که از پیچ دره ای رد شد
        تو سنگ بودی و سدِّ عبور چشمه شدی
        میان برکه و دریا دلم مردّد شد

        مرا که هرچه سرودم به نام و یادت بود
        سپرد مسلک پستت به این فراموشی
        ستاره واژه ی خُردی برای چشمم بود
        کشاند چشم تو اما مرا به خاموشی

        چه ارث برده ام از تو به غیر تنهایی
        و قاب خالی عکسی که روی دیوار است
        نمی برد دلی از من تصوّرت دیگر
        اگرچه دوری ات از هر خیال دشوار است

        رسید قصه به آخر و باز هم نرسید
        کلاغ طفلک قصه به مقصدی مطلوب
        اسیر خنده ی پوشالی مترسک شد
        و ریخت عاطفه اش را به پای مشتی چوب

        شبیه باد گذشت و به سمت پایان برد
        فروغِ رو به زوالی که داشت این فانوس
        کجاست آن که صدایش نوید بیداری ست
        گرفته بغضم از این وهم و وحشت و کابوس
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4