چیزی دگرنمانده به رسوایی زمین
چیزی دگرنمانده بیاوخودت ببین
آقای من بیا که پرازظلم شد جهان
آقای من بیا همه جارا گرفته کین
دنیاشده است درکف شیطان اسیروهست
درشرق وغرب فتنه ها ازمکراین لعین
گوساله ای به نام تمدن بنا نمود
این سامری، فریفته، مرد وزن اینچنین
گوید که کدخدای جهان است وساخته است
دنیایی از رذالت وباجهل وظلم عجین
دنیای خشم ونفرت وبغض ودروغها
دنیای بمب وموشک وخمپاره ها ومین
*
مثل گرسنه گرگی، هرروزه می درد
پیر و جوان و مادر و اطفال نازنین
گاهی به شام حمله برد ،گاه برعراق
گاه ازیسار می رود وُ گاه ازیمین
آل سعود خادم کعبه نمود و ُبس
خون کرده است دردل ابنای مسلمین
یک روزحمله می برد برمردم یمن
یک روزدست فتنه برآرد ازآستین
یادرمنابه جهل همه حاجیان کشد
یاقتل می کندبه عدن مردوزن به کین
*
لعنت به این زمانه ی پرهای وهوی وپوچ
لعنت به این تمدن و این عصرآهنین
*
مولا میاخوارج تکفیرتان کنند
مولا میاکه دست برآرند قاسطین
شیطان هزارفرقه فکنده ست درجهان
یکجابنام عقل ودگرجابنام دین