يکشنبه ۲۷ آبان
كاش عاقل ميشدم شعری از کریم لقمانی سروستانی
از دفتر s@rv نوع شعر
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۳ تير ۱۳۹۰ ۰۳:۱۹ شماره ثبت ۳۹۹۳
بازدید : ۷۰۱ | نظرات : ۲۰
|
دفاتر شعر کریم لقمانی سروستانی
آخرین اشعار ناب کریم لقمانی سروستانی
|
هرچند يكي ازنوشته هاي ناچيزم بعدازچندين روز تائيد نگرديده بودوهنوز دراطاق انتظار جامانده بود وديشب حذفش
كردم حتي همين دلنوشته را اما تنها به پاس دوسني ديرينه واحترام به جناب فكري
عزيز امروز هم گذاشتم تائيد يا عدم تائيدش هم اصلا مهم نيست
كوك كن مطرب بزن يكبارديگر سازخود
اين دل رنجيده راامشب بكن همسازخود
كاروانم رفت دل مانده دراين گرداب غم
كن شريكم بازدراين سازوُ اين آوازخود
باغبان گل چورفت اين گل بسان خارشد
درفراقش بارديگر غصه ها تكرارشد
جان دگرگرديده آماج هزاران دردوغم
سوز زن با تارغمگين ات دلم آوارشد
گُرگرفته سينه ام آبي نمي ريزدكسي
شعله هايم سركشيدبرآسمان ازبي كسي
هركه آمدهيزمي برآتش جانم گذاشت!
ابرهم دق كرده ديگر باهمه دلواپسي
سرگريبان راه گم كردم ميان غصه ها
لِه نمودم سنگ فرش زيرپا دركوچه ها
كوچه هم بيگانه بودودردمن راحس نكرد
مشت برديوار، كوبيدم زمين من هردوپا
كاش من ديوانه بودم يا كه غافل ميشدم !
دردبي درمان چه باشدكاش عاقل ميشدم
خسته بودم ، تكيه دادم بازبرديوارعشق !
توبه كردم كاش همچون عشق باطل ميشدم s@rv
ازاينكه سعادت نيست خدمت دوستان عرض ادب كنم به اين دليل است كه امشب براي چندروزي عازم تهرانم با پوزش ازهمه ي بزرگواران
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.