يکشنبه ۴ آذر
|
دفاتر شعر سیاوش مقیمی (هیچ به هیچ)
آخرین اشعار ناب سیاوش مقیمی (هیچ به هیچ)
|
گوشۀ خلوت شب ، تک و تنها نشستم با اشک خونیه غم ، پلک چشامو شستم
هر دم توُ بی کسی ها ، توُ غربتی شکستم امیدم رو به شبها ، به این سیاهی بستم
حتی نشد که یکبار ، دلی رو یار ببینم شبی از این شبها رو ، غم در کنار نبینم
هر لحظه که می گذره ، از زندگی دور میشم هر نفسی که میره ، مرده ای توُ گور میشم
شب از غربت چشمام ، به تنگ اومده دیگه غم از سردیه اشکام ، به شبها قصه میگه
از دل خون جاده ، صدای مرگ می رسه قلب یخیه کوچه ، فریاد غم سر میده
نفسهای تو سینه ، عزای خون گرفته هوای سرد خونه ، بوی خزون گرفته
ثانیه های خسته ، مرز جنون رسیده ترانه های مرده ، توُ خاک و خون غلطیده
در گیر و دار غمها ، از غصه ها گذشتم توُ تاریکیه شبها ، از کوچه ها گذشتم
توُ کوچه های غربت ، به نیمه راه رسیدم توُ نیمه راه خلوت ، به انتها رسیدم
در انتهای عمرم ، نفسهامو شمردم به یاد روزهای خوش ، توُ آرزوها مردم
S_H.H یکشنبه 18 مهر 1389 ه.ش ساعت 3:09 صبح
|
|
۱ شاعر این شعر را خوانده اند
Guest
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.