چهارشنبه ۲۸ آذر
شکـــــــــوه ..... شعری از محمد_نوروزی
از دفتر نازنین نوع شعر
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۰ تير ۱۳۹۰ ۱۵:۳۰ شماره ثبت ۳۹۴۶
بازدید : ۸۱۲ | نظرات : ۷
|
آخرین اشعار ناب محمد_نوروزی
|
هر شب ترانه خواند دلم ناشنیده مرد پروانه های سینه ی من ،نا پریده مرد صد غنچه سر زد از گل احساس خاطرم اشکی که ره سپرد به چشم ، نا چکیده مرد شور بهار را که ندیدم به عمر خویش گلهای باغ کوچه ی ما ، نا خمیده مرد آهو بچه به چنگ شغالان روزگار تا دیده باز نموده به شوق ، نا رمیده مرد خورشید گریه داشت به مرگ ستاره ها در غربت غروب فلک ، نا دمیده مرد خواستم رها کنم ز قفس بلبل غریب بشکسته بود بال و پرش ،نا خریده مرد آن قاصدی که داشت نوای محبتم در امتداد دشت خدا ، نا رسیده مرد
قلب غزل به دفتر شعر و چکیده ام بی آنکه خط خطی بکنم ، نا تپیده مرد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.