دیشو دلم گرفته بود رفتم حرم امام رضا(ع)
سرگذاشتم رو ضریح و گوش مکردم به گفته ها
یکی مگفت امام رضا قربون جدت مو بشم
پولم بده برم به حج تا که بشم حجی آقا
یکی مگفت امام رضا چک مو برگشت خورده
قرضم و ادا کن و موره رها بکن ازین بلا
یکی مگفت امام رضا ننه مو سخت مریضه
شفاش بده شفاش بده گریه مکرد چه گریه ها
یک پسره مگفت آقا بچت اسمش جواد بوده
اسم مویم جواده و نگاه بکن به مو آقا
یک دختره فلج بود و نشسته بود روی زمین
مگفت آقا تو رو خدا شفا بده این دو پا
یک زنه هم مگفت آقا اصلا مو بچم نمی شه
دعا بکن بچه کنم اسمشه می زارم رضا
یکی دیگه مگفت آقا دختر مو خنه مونده
یک شوهر خوبش بده تا که بشم ز تو رضا
یک بچه گه مگفت آقا زلزله اومده به بم
خونه مونو خراب کرده دیگه ندارم سر پناه
ننم مرده بابام مرده خواهر کوچیکم مرده
کس و کارم همه مرده فقط مو موندیم بجا
اشک تو چشام حلقه زد و دلم شکست حسابیم
اشک میومد اشک میومد می ریخت به روی گونه ها
گفتم امام رضا(ع) تویی سنگ صبور آدما
رحمی نما بر این غریب تویی غریب الغربا
چاکرتم امام رضا (ع) حاجت کوچیکی دره
از اون حاجت مگذرم و نمودم اینجوری دعا
زلزله اومده به بم سی هزار تا کشته داده
رحمت نما مرده ها رو صبری بده به زنده ها
اومدم بیرون از حرم دیدم که آسمون پره
غرش ابر آسمون سیل جاری شد تو کوچه ها