سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        همه چی آرام است .....من چقدر خوشحالم!!!

        شعری از

        مصيب اشرف زاده ( صبور )

        از دفتر ناگفته ها نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۲ تير ۱۳۹۴ ۰۱:۴۶ شماره ثبت ۳۸۴۰۹
          بازدید : ۵۶۷   |    نظرات : ۳۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مصيب اشرف زاده ( صبور )

        سلام به همگی دوستان...انشالله که نماز و روزه های شما قبول باشه  و شعر نابی ها رو از دعای خیرتون بی نصیب نزارین...
        یه شعر در مورد مشکلات جامعه....البته اسمش رو شعر نمیشه گذاشت ...امیدوارم که خوشتون بیاد
        التماس دعا............
        همه چی آرام است ...... من چقدر خوشحالم.....جمله ی معروفی است .....که همه می دانند........ولی امّا اینجا..........همه چی طوفانی است ......من چقدر می نالم......شاید این را تو بگویی که چرا می نالم.........تو فقط گوش فرا ده به نوای شعرم.........تا جهانگیر شود.........تا بدانی که چرا می نالم......او که می گفت همه چی آرام است.......چه خبر داشت از آن رنج پدر........و از آن دخترک فال فروش..........او چه می داند از آن کارگر و دخترک دانشجو......و از آن رنج جوان بی پول......یک به یک می گویم...... رنج این مردم را .......تا بدانی که چرا می نالم.......
        او چه می داند، از آن پدری....... که در آن صبح سحر...... می رود بر سر کار.......تا که آرد سر آن سفره ی خود نان حلال....آن پدر تا دل شب بیرون است.......و فقط دغدغه اش.....لقمه نانی است و بس..........تا مبادا نشود شرمنده........از نگاه کردنِ به فرزندش...........
        او چه می داند از آن دخترکی......که به دست دارد گل...... و به دیگر دستش...... می فروشد فالی.........او چه می داند از آن دخترک فال فروش......که همه حسرت او........کفش نویی و لباسی زیباست......در خیابان تک و تنها به یک گوشه که او می نگرد........می شود منتظر رهگذر و ثانیه ها می شمرد......که فروشد گل خود.....من از او می پرسم.....که چرا درس نمی خوانی تو؟......حس شرمندگی از اوج نگاهش پیداست.......چون ندارد پولی.....یا کتاب و کیفی.......و فقط می گوید....آرزویم این است......که شوم یک دکتر....... تا که درمان بکنم هر دردی.....و نبینم هرگز .....آدم دلسردی.......
        او چه می داند از آن کارگری.....که در این سردی و گرمی هوا......فکر یک لقمه ی نانی است که فقط.......بتواند شکم دخترکش سیر کند.......
        او چه می داند از آن دخترک دانشجو؟......که برای خرج تحصیلاتش.......می فروشد که تن عریانش.......
        او چه می داند ، از آن پسری.......که شبش بی خوابی است......چون ندارد شغلی.....همه ی روز و شبش .....پیِ شغل می گردد.......ولی افسوس در این شهر غریب ......نا امید می گردد......و سرانجام برفت بر سر آن دخترک دانشجو.....دست به ناموس بزد......او چه می داند ناموس که چیست؟......مونس و همدم و همراز که کیست؟.....
        چون در این دنیا نیست.....حرف حقی آزاد ......پس بدین جمله ی خود می خندند....زیر لب می گویند.....همه چی آرام است....ما چقدر خوشحالیم....تا مبادا ندهند ......سر خود را بر باد....
        ولی این را تو بدان......من نگویم هرگز.........همه چی آرام است.....من چقدر خوشحالم.....تا زمانی که بیاید آقا.....آن زمان با دل خوش می گویم......همه چی آرام است.....من چقدر خوشحالم......و بدین جمله ی خود می بالم
        ۶
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0