« تصنیفِ آزادی »
بر "بام سوقِ" هر فراز از این سمانه دشت
ستاره ای سهیل گُزیده گشت :
که صوتِ زیرِ لب ، جویده اش را
در سُرب ریزانِ "دَم سردِ" سحرمی دمد وَ می پرد
***
ــــ فصلِ عسل وَ رویشِ پروانه هاست ــــ
من چه بی اثر
چه بی ثمرمی اندیشم
به گرده افشانیِ نورهایِ شاد
در این سوسویِ کورزاد ؛
و تبلورِ "شکوفه تاره هایِ" سماوی را
بر ساق هایِ سوسنِ صبح می جویم ...
دریغا
فروغِ قلبِ ستارگان را
نه چندان بهار ...
که چنگی به دل زند
نه بسیار بانگی
که طیفِ رنگی ، به کمان فکند !
اینجا شاخسارانِ ابر
سترون و ناباور
به زاغچه های کوچکِ باد
دلخوشند
شب را ، دخیل بستند وُ نشستند
بلکه در انتظاری ساده
ستاره بروید
که روسیاهی از مترسک هایِ کهنه بر خیزد !
***
تا به صداوندیِ صدا
آوازِ رُستنی نو
ازصفایِ سینه ِ رُستمی تازه
صاف و ساطع بیاغازد
من به سنگِ عصیان سوده می شوم
که تصنیفِ آزادی سروده شود
{{ تقدیم به ستاره های سرخی که در سرب ریزان دم سرد سحر پرواز کردند تقدیم به خسرو گلسرخی }}
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بام سوق : (واژه اختراعی) چیزی شبیه چارسوق در آسمان! سوق به معنی بازار است
فراز : بلندی ،اوج ، باز ، گشاده
سمانه : آسمانه ، سقف خانه
ستاره سهیل : به معنی دست نیافتنی و کمیاب از نظر ارزش و قیمت
گزیده : پسندیده ، انتخاب شده
صوت زیر لب جویده : کنایه از خشم
سرب ریزان : کنایه از تیر باران و هوای سربی رنگ سحر
دم سرد : مأیوس ،ناامید ،کسی که کلامش در دیگری اثر نکند
تاره : ستاره
سماوی : آسمانی
قلب : تغییردادن و دیگرگون کردن چیزی ،واژگون ساختن
طیف : هر یک از هفت رنگی که بعد از تجزیه نور بدست می آید
سترون : عقیم ، نازا
دخیل بستن : بستن بندی به ضریح یکی از بقاع متبرکه به منظور برآورده شدن حاجت
به صداوندی صدا : سوگندی شبیه به خداوندی خدا و صوت همیشه در فضا ماندگار است
رستن : روییدن ، سبز شدن ، نمو کردن
ساطع : تابان ، درخشان ، آشکار
بیاغازد : شروع شود
سوده شدن : ساییده شدن ، خرد شدن ، ریز شدن
عصیان : نافرمانی ، سرپیچی
تصنیف :ترانه ، سرود