سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        اجراي حكم

        شعری از

        مسيحا الهیاری

        از دفتر صليب رنج نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۴ ۱۹:۲۲ شماره ثبت ۳۸۰۴۴
          بازدید : ۵۴۸   |    نظرات : ۳۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مسيحا الهیاری
        آخرین اشعار ناب مسيحا الهیاری

        نگهدار زندگي ...
         ميخواهم پياده بشم.
         
        توشه اي ندارم جز  كوله باري از زخم   زبانهايتان ...
         
        هر لحظه در من سنگينتر ميشود اين همه بيهودگي ...
         
        تيك تاك تيك تاك ...
         
        سرم دارد گيج ميرود از اين همه چرخيدن  ...
         
        امشب تمام  احساسهايم را مصلوب كنم در پيش چشمهايتان...
         
        من محكوم بر صليب تنهايي ام ..
         
        تمام ابرهاي جهان بغض كرده اند برايم ..دريغ از تو ...
         
        چقدر ساده سر ميخوريد از خاطراتي كه ساختين ..
         
        " جلادي ميگريست به قناري كوچكي دلبسته بود."
         
        هيچ جلادي مرا به اشكهاي مضلومانه اش ميهمان نخواهد كرد ..
         
        تيك تاك تيك تاك تيك تاك............................................
         
        دارم خودم را بالا ميارم...
         
        انگاه كن بوي گند شعرهايم همه همسايه ها را  خشمگين كرده ...
         
         
        چرا كسي مرا نمي گريدتا از چشمانش سرازير شوم من چقدر دلم پارك ميخواهد ...
        من چقدر دوست داشتم هي غلط بخوانم و هي كسي بگويد همينه درسته ..
         
        كي گفته دروغ هميشه بده ..
         
        ساعت هميشه دروغ ميگويد ...
         
        وقتي باور ميكني ديگر كسي باورت  نخواهد كرد ..
        .
        بايد تار زلفهايت را بر هم ببفالي  من دلم هواي طناب دار كرده
         
        دفتر شعرم را بر دهانم بگذاريد تا فرياد نزنم ته مانده هاي غزلهايم را   آخر
         
        وقتي ابيات گيسوانت چشمهايم را از طناب زلفت پس مياندازد..
         
        اين بار خلاص مي شوم  همه جاي احساسم زخميست ..جاي رد پاهايت كبود
         
        است ....جاي آخرين نگاهت چرك كرده ...جاي زخم زبانهايت تاول زده
        بگذار خلاص شوم
         
        حالا حكم را اجرا كنيد .
        ..
        انگار راستي راستي دارم تمام ميشوم ....
        .
        تيك تاك تيك تاك تيك تاك .........................
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3