سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 9 دی 1403
    29 جمادى الثانية 1446
      Sunday 29 Dec 2024

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۹ دی

        زردآلو

        شعری از

        علیرضا کاشی پور محمدی

        از دفتر پرسه های بی چراغ نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۴ ۱۶:۰۰ شماره ثبت ۳۷۷۴۸
          بازدید : ۶۹۳۲   |    نظرات : ۵۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علیرضا کاشی پور محمدی
        آخرین اشعار ناب علیرضا کاشی پور محمدی

        باز خرداد و جلوه های بهار باز فصل قشنگ ِزردالو
        باز دارد که می شود اینجا هر درختی به رنگ ِ زردالو
        می چکد قطره از دهان  ِهوس محو تصویر تازه ای شد باغ
        مشت های نیاز ِ یک کودک ، افتد آیا به چنگ ِزردالو؟
        بی شباهت به گله ی بُز نیست این درختان ناز ِ پرواری
        برگشان پشم و شاخه هاشان شاخ ، به گلو بسته، زنگ ِ زردالو
        پادگانی است پهن و بی پایان ، مستقر در کرانه ی لذت
        صف کشیده تمام طعم ِ بهشت ، در گلوگاه ِهنگ ِ زردالو
        کل کل ِتلخی است و شیرینی ، وقت جنگ است هان مسلح شو
        به سلاح ِ مسلسل ِدندان  و قطار ِ فشنگ ِزردالو
        بیش از سهم ِخود طلب نکنید چون به اندازه می دهد نوبر
        دردهایی عجیب می گیرد هر که گردد ملنگ ِ زردالو
        هسته دارد ولی نه هر هسته چون صدف پروریده مروارید
        کرده جا خوش چه راحت این دانه در نهان گاه تنگ ِ زردالو
        بی تفاوت نمی شود این باغ تا نگیرد گلوی وسوسه ات
        لحظه لحظه ترا بخواهد کرد خیره تر در درنگ ِزردالو
        یک جهان راز در دلش مانده که فقط ماه ازو خبر دارد
        شب به شب با پیاله ی مهتاب ، آب خورده پلنگ ِزردالو
        خویش را کِی فروشد او ارزان ، میوه ای شاهی است و درباری
        دائما لیز خورده از دست ِ مردمان ، این زرنگ ِزردالو
        تا نیفتد نگاه مسکینی به دل آرایی اش ، همان بهتر
        فیض خود از خیار برگیرد تا به کی کله ونگ ِزردالو
        این قضیه ی زردآلو به معشوق ِشاعران بی شباهت نیست فقط باید ببینی و آه بکشی ...
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2