این چه نشخواری است بعضی می کنند،
نِفله ها*، شاعر نماها، بَد زبان؟!
گولِ استعدادِ خود را می خورَند،
تحتِ ناهنجارو هنجارِ زمان!
ها ، قِرو اَطوارِ بعضی نوبراست،
می دهند افسارِ خود دستِ فلان!
آلتِ د ستِ اَجانِب می شوند،
می خورند از مانده های این وآن!
خود فراموشی، دِگَردیسی، مُد است،
افتخار است وکلاس و آب و نان!
ای که غافل گشته ای از مَـکرِ خصم
جبهه گیری کم کن و شُل کن عنان
جنگِ نرم دشمنان نامرئی است،
گرمسلمانی، بیا قُرآن بخوان،
آیه ی: « لا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ *...»،
رازِگوش و چشم و دل کرده بیان
حَقِّ گفتن را ادا باید نمود،
اِبنِ سِکّیتی*، حقیت،کُن عیان
مهدوی شاعر شوی گر بعد ازاین،
قدرِ اَلطافِ خداوندی بدان
*- نفله: (نِ لِ) (ص) هدر رفته ، تلف شده ، ضایع وخراب.(فرهنگ فارسی معین)
*- وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً ( اَلإسراء آیۀ 36) :
از آنچه به آن آگاهى ندارى، پيروى مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسؤولند.
*- سكّيت.[سِ سُ] (ع ص) مرد پيوستهخاموش. (مهذب الاسماء) (منتهى الارب) (آنندراج) (دهار).
سكيت.[سِكْ كى] (اِخ) ايرانى خوزى اهوازى از قريهء دورق از علماى نحو و لغت عرب و معروف به صلاح. ابن سکیت محضر امام جواد و امام هادی (علیها السلام) را درک کرد و از شیعیان خاص آن حضرت به شمار می آید.
شخصیت شناسان شیعه (متخصصان علم رجال) او را ثقه و مورد اطمینان می دانند؛ وی تالیفات بسیاری در ادبیات و دیگر علوم داشت که از همه آن ها معروف تر « اصطلاح المنطق » بوده که به مباحث لغت شناسی و درست گویی اختصاص داشته است.
متوکل عباسی او را به خاطر علم و فضلش معلم فرزندان خود، معتز و موید قرار داده بود؛ روزی متوکل از او پرسید: این دو فرزند من نزد تو عزیزترند یا حسن و حسین؟ پاسخ داد: به خدا سوگند که قنبر غلام علی بن ابی طالب، از این دو و پدر این دو نزد من گرامی تر است؛ و به نقلی برخی از فضائل و مناقب امام حسن و امام حسین علیهما السلام را بر شمرد و بدین سان ارادت خود را به اهل بیت عصمت علیه السلام آشکار می کرد.
متوکل با شنیدن پاسخ صریح او چنان بر آشفت که دستور داد زبان او را از پس گردنش بیرون بکشند و این گونه او را به شهادت رساند. شهادت او در سال 244 و یا 246 هجری و به سن پنجاه و هشت سالگی رخ داد.