دوشنبه ۳ دی
چهارده پاره شعری از جلال کوشا
از دفتر تلخون نوع شعر عاشقانه
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۱ آبان ۱۳۸۹ ۰۸:۱۹ شماره ثبت ۳۷۵
بازدید : ۱۹۰۹ | نظرات : ۱۷
|
آخرین اشعار ناب جلال کوشا
|
چهارده پاره
عمرم که بر فنا شد
اشکم رنگ حنا شد
وای از دل غریبم
تنها وبی صفا شد ************* جسمم باد هوا شد
چون ذرّه ی هبا شد
از دست بی وفایان
بر من چقدر جفا شد!!!
************* آمدن اجباری شد
ماندن به بیگاری شد
دل را چه خوش کردیم ما
رفتن که با زاری شد
****************** شعرم شده سیاهی
بر لب نمانده آهی
حتی نفس کشیدن
اجباری شد ، نخواهی
***************
عمرم همه تباهی
دل پر شد از سیاهی
کامم چنان شده تلخ
شیرین شد از گناهی
***************
عمرم که رفته از دست
هشیار بودم و مست
مانده به جایش افسوس
دستی هم بر روی دست
*************
ناقوس مرگ نواخته
هر دو جهان که باخته
در فصل بی پناهی
یک کلبه هم نساخته
*******************
دلتنگ و خسته ایم ما
زار و شکسته ایم ما
عزم سفر نمودیم
توشه چه بسته ایم ما ؟
****************
کو آن طلوع موعود؟
برما عیان کن وجود
بر گیر تو تیشه ات را
ظلم را بکُن تو نابود
****************
بر خیز امید آخر
دستی بکش تو بر سر
پر از نیاز شدم من
همراه خود مرا بر
*******************
از من بگیر تو دستی
امید من تو هستی
برمن تو تکیه ام باش
بر سر بکش تو دستی
***************
هر لحظه همرهم شو
همگام و همدمم شو
افشاء که شد راز دل
همراز و محرمم شو
*****************
عمرم شده فنایت
خون دلم حنایت
کم کن ز بیوفائی
مُردم من از جفایت
***************
شیرین شدم ز کامت
قنادی است دُکانت
زهر هلاهلم نیز
چون شهد کرده جامت
***************
کوشا
مهر ماه 1387
************
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.