** خانه ی درد **
خانه ی درد
خانه ی غم
خانه ی عیب
خانه ی درد های روح آزار
خانه ی هق هق های شبانه
در کنار مونسی بی روح وبی جان شبانه
خانه ی هق هق های شبانه
هق هق هائی بر روی بالش های بسته
هق هق هائی بر روی بالش هائی که صدا را می خورند
بالش هائی که حکم چاه های مدینه را دارند
پا به خانه می گذارم
دائم ایراد
دائم سر وصدا
دائم فریاد مرگبار
و پس از آن
دائم سکوت
دائم دعوت به مرگی با سکوت
من آواز پرنده های سیاه را می شنوم
شاید آنها هم عشق را می شناسند
اما من نمی فهمم
چقدر کودن هستم
تا همیشه
تو برو
کار کار کار
چه می خواهی ؟
پول پول پول
تنزل از زیر بنای فکر و عقیده
به چاه اسفل السافلین
مادیًات پول خانه کار قسط وام
حاصلش چیست ؟
خستگی
در ماندگی
درد های بی درمان
اسم این را ما گذاشتیم زندگی
جای پای مهربانی گم شده
رد پای عشق آسمان گم شده
شاید پول خوشبختی می آورد ؟
شاید پول حلاٌل مشکل باشد
من نمی فهمم چرا ؟؟؟
(( خنده از یاد رفته ))
آیا می شود ؟ :
چیزی نداشت و خندید
دردی داشت وخندید
غمگین بود وخنداند
آه خدااا !!!
آه ! آه !آه !
آیا می شود که ؟ :
در زمین زندگی بازی کنیم
پا به توپ باشیم و یکدیگر را هل ندهیم .
یا که من هم
پا به توپ شوم با که توپی در دست و شلیک کنم
ضربه ای بر دروازه ی مرگ
با کدامین پا ؟
راست یا چپ ؟
نیمه ی دوم بازی در حال پایان است
آیا می شود که ؟:
داور سوت آخر را زودتر بکشد
بازی را زودتر باخت ورفت
من نمی دانم چرا ؟ :
در همین خانه که روزی
با امید خوشبختی آغاز شده
آرزوی توپ آخر داریم
آرزوی شوت آخر داریم
آرزوی سوت آخر داریم
آرزوی سوت داور داریم
آرزوی زود باختن و رفتن داریم
آرزوی مرگ زودتر را
با شیرینی عسل را داریم
پرنده ی روح آزار ما قار قار می کند
او برای خود می خواند
بی آنکه منتظر جواب آوایش باشد
پرنده ی آزادی مرا صدا می کند
و من
نمی دانم
نمی توانم
نای راه رفتن هم نیست
عشق رفتن هم نیست
جای ماندن هم نیست
و برایم یک آرزو بیش نمانده
شلیک توپ آخر
بر دروازه ی نیستی
شوت آخر
سوت آخر
سوت داور
و کشیدن سوت پایان داور
و در این بازی نصیب " فر " جام بد است .
21/3/86