سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        ** خانه ی درد **

        شعری از

        جلال کوشا

        از دفتر تلخون نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۹۲ ۰۴:۰۳ شماره ثبت ۱۸۶۴۷
          بازدید : ۱۰۷۸   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر جلال کوشا

        ** خانه ی درد **

         

        خانه ی درد

        خانه ی غم

        خانه ی عیب

        خانه ی درد های روح آزار

        خانه ی هق هق های شبانه

        در کنار مونسی بی روح وبی جان شبانه

        خانه ی هق هق های شبانه

        هق هق هائی بر روی بالش های بسته

        هق هق هائی بر روی بالش هائی که صدا را می خورند

        بالش هائی که حکم چاه های مدینه را دارند

        پا به خانه می گذارم

        دائم ایراد

        دائم سر وصدا

        دائم فریاد مرگبار

        و پس از آن

        دائم سکوت

        دائم دعوت به مرگی با سکوت

         

        من آواز پرنده های سیاه را می شنوم

        شاید آنها هم عشق را می شناسند

        اما من نمی فهمم

        چقدر کودن هستم

         

        تا همیشه

        تو برو

        کار  کار کار

         

        چه می خواهی ؟

        پول  پول  پول

         

        تنزل از زیر بنای فکر و عقیده

        به چاه اسفل السافلین

        مادیًات  پول  خانه  کار  قسط  وام  

         

        حاصلش چیست ؟

        خستگی

        در ماندگی

        درد های بی درمان

         

        اسم این را ما گذاشتیم زندگی

         

        جای پای مهربانی گم شده

        رد پای عشق آسمان گم شده

         

        شاید پول خوشبختی می آورد ؟  

        شاید پول حلاٌل مشکل باشد

        من نمی فهمم چرا ؟؟؟

         

        (( خنده از یاد رفته ))

         

        آیا می شود ؟ :

        چیزی نداشت و خندید

        دردی داشت وخندید

        غمگین بود وخنداند

        آه خدااا !!!

        آه ! آه !آه !

        آیا می شود که ؟ :

        در زمین زندگی بازی کنیم  

        پا به توپ باشیم و یکدیگر را هل ندهیم .

         

        یا که من هم

        پا به توپ شوم با که توپی در دست و شلیک کنم

        ضربه ای بر دروازه ی مرگ

        با کدامین پا ؟

        راست یا چپ ؟

         

        نیمه ی دوم بازی در حال پایان است

         

        آیا می شود که ؟:

        داور سوت آخر را زودتر بکشد

        بازی را زودتر باخت ورفت

         

        من نمی دانم چرا ؟ :

        در همین خانه که روزی

        با امید خوشبختی آغاز شده

        آرزوی توپ آخر داریم

        آرزوی شوت آخر داریم

        آرزوی سوت آخر داریم

        آرزوی سوت داور داریم

        آرزوی زود باختن و رفتن داریم

        آرزوی مرگ زودتر را

        با شیرینی عسل را داریم

         

        پرنده ی روح آزار ما قار قار می کند

        او برای خود می خواند

        بی آنکه منتظر جواب آوایش باشد

         

        پرنده ی آزادی مرا صدا می کند

        و من

        نمی دانم

        نمی توانم

        نای راه رفتن هم نیست

        عشق رفتن هم نیست

        جای ماندن هم نیست

         

        و برایم یک آرزو بیش نمانده

        شلیک توپ آخر  

        بر دروازه ی نیستی

        شوت آخر

        سوت آخر

        سوت داور

        و کشیدن سوت پایان داور

        و در این بازی نصیب " فر " جام بد است .

         

        21/3/86

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5