با سلام و عرض ادب خدمت شما بزرگوار گرامی که قدم رنجه فرمودی و به صفحه دلم پا گذاشتی ولحظاتی در کنار دفترم ماندی
اگر چه انچه خواهی خواند شاید شعر نباشد ولی با خود گفتم از فضای احساسهای لطیف شاعرانه کمی به بیرون قدم بزنم تا شاید ذره ای اندک و غباری نا چیز از آیینه ی زمان خود باشم
که شاعر باید ایینه ی زمان خود باشد
تا چه قبول افتد و چه ..................................
آنچه بیداد می کند تبعیض
درد ایجاد می کند تبعیض
سفره ها را همیشه سرشار ِ
خالی آباد می کند تبعیض
سرخ ِ سیلی همیشه رخسار ِ
آدمیزاد می کند تبعیض
کوخ ها را به بردگی بردند
کاخ بنیاد می کند تبعیض
برده های مدرن لیزینگی
قسط فریاد میکند تبعیض
سازه های بهشت دنیایی
کار شدّاد می کند تبعیض
موش هایی که سر در انبانند
یک شبه باد می کند تبعیض
گربه هایی که نفت می نوشند
سرخوش و شاد می کند تبعیض
سر خوش از خمره های پُر زر را
لات و جلاد می کند تبعیض
کوچه ها را همیشه محتاج ِ
گشت ارشاد می کند تبعیض
علف هرز باغ پر گل را
شاخ شمشاد می کند تبعیض
شهرک گرگ را علی الظّاهر
صالح آباد می کند تبعیض
مانده ام راه رفتن به بهشت!
باز آزاد میکند تبعیض؟
.........................................
.............................
...................
............
....
..
.