جمعه ۲ آذر
تسکین شعری از وحید کاظمی
از دفتر ازاین حرفهای قشنگ نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۴ ۲۲:۰۷ شماره ثبت ۳۷۰۶۳
بازدید : ۶۲۵ | نظرات : ۸۷
|
آخرین اشعار ناب وحید کاظمی
|
به نام پروردگار این ترانه درمورد پیرمرد و پیرزنیست که بچه هایشان را به سرانجام رساندند و امروز دلتنگ فرزندانشان هستند و پیرمرد به پیر زن دلداری میدهد و این ترانه از زبان پیرمرد به پیرزن تقدیم میشود نبینم غصتو جونم،،،خودم پیش تو میمونم
مثل چهل سال پیش بازم،،،میشی تنها گل خونم
نبینم اشک چشماتو ،،، بمیرم من برای تو
میدونم سخته تنهایی،،، خودم هستم کنار تو
بازم تنها شدیم با هم،،،حالا که بچه ها رفتن
خودم بچه میشم واست،،،از امروز تا دم مردن
بازم دعوام بکن باعشق ،،،برای ترک سیگارم
هنوزم ساکتی عشقم،،از این سکوت بیزارم
میدونم فکرتو پیشه،،،عزیز دردونه هامونه
چقدر خالیه جاشون باز ،،،تو این خونه،،،،،تو این خونه
منو تو پله بودیم تا ،قدم رو ما برن بالا
ازون بالا، به این پایین ،نگاه نمیکنن حالا
تو دادی اون جوونیتو ،منم حالا دیگه پیرم
سراغ بچه هامونو، من از اخبار میگیرم
همینه زندگی اینه ،،، نخور غصه که شیرینه
منو تو باهمیمو این،،،خودش یک جور تسکینه
هنوزم مثل اون سالا ...منو تو باهم، همدردیم
برای دیدن اونا ...تو آلبومها رو میگردیم
نبینم خیسیه چشمات،،،نبینم چیزی کم داری
مگه من مرده باشم که،،،ببینم درد و غم داری
نمیزارم تورو تنها ،،،تو هم گریه نکن جونم
تا وقتی که نفس دارم ،،کنارت ،ماه میمونم
ببین به عشق تو امروز ،،به فکر ترک سیگارم
تا وقتی مرد تو زنده اس،، تورو تنهات نمیزارم
میدونم فکرتو پیشه،،،عزیز دردونه هامونه
چقدر خالیه جاشون باز ،،،تو این خونه،،،،،تو این خونه
منو تو پله بودیم تا ،قدم رو ما برن بالا
ازون بالا، به این پایین، نگاه نمیکنن حالا
تو دادی اون جوونیتو ،منم حالا دیگه پیرم
سراغ بچه هامونو، من از اخبار میگیرم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.