جمعه ۲ آذر
نامه ي اعمال شعری از محمد رسول باوندپور
از دفتر حسرت نوع شعر
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۷ تير ۱۳۹۰ ۰۳:۱۴ شماره ثبت ۳۶۶۷
بازدید : ۱۱۱۰ | نظرات : ۲۹
|
دفاتر شعر محمد رسول باوندپور
آخرین اشعار ناب محمد رسول باوندپور
|
سلام . دوستان گرامي اين حقير به لطف خدا عازم خاك پاك عراق هستم و بعد از باز گشت هم به دلايل كاري كه بعضي از اساتيد مي دانند ديگر نمي توانم زياد در خدمت دوستان باشم و شايد فقط جمعه ها مزاحم اعضاي محترم اين سايت باشم . بنا بر اين اين جا به خاطر همه ي محبت هايتان ممنون هستم و دعا گوي همه ي شما در حرم هاي ائمه ي اطهار (ع) خواهم بود . اگر هم دوست عزيزي عريضه يا خواسته اي دارد به صورت خصوصي براي من ارسال كند تا به نيابت از او در ضريح حرم ها بيندازم . هر بدي از من ديدين حلال كنيد . نوكر همه ي شما - باوندپور
نه , من به خدا آن چه كه خواندند نبودم
يك زاهد ِ سر گشته ز اسرار ِ الهي
در نامه ي اعمال ِ من آقا تو چه ديدي ؟
اين نامه ندارد به خدا غير ِ سياهي
گفتي كه بيا منتظرت هستم و افسوس
جز بار ِ گنه هديه وَ سوغات ندارم
بنگر كه بياورده ام از بهر ِ تو اين بار
راهم بده در پيش ِ تو من يك سگ ِ هارم
من عازم ِ آن خاك ِ دل انگيزم و گفتند
اين هديه بُود لايق ِ اعمال ِ نكويت
عصيان ِ من از ريگ ِ بيابان كه فزون تر
پس علّت اين هديه بُود خصلت و خويت
آيم كه برايت غم ِ اين سينه بگويم
تا در حرمت عقده ز چشمان بگشايم
دانم كه در آن نيمه ي شب هاي تب آلود
بودي و شنيدي تو فغان از ني و نايم
آتش بزن اينك به تنم هيچ نترسم
اخگر كه به جانم تو نهي هم چو يخي سرد
خوش باشم اگر لطف نكني بر من مجرم
وقتي كه فقط مهر ِ تو شرمندگي آورد
من ماندم و عمرم كه هدر شد به تباهي
ديواره ي اين شيشه بسي زود تَرك خورد
تارم چو حبابي شده پودم چو سرابي
در باور ِ من نيست از اين گل كه بپژمرد
ديدي كه مرا در غل و زنجير كشاندند
اين عقربه هايي كه به ساعت زده بودم
افسوس كه چرخيده و عمرم به فنا گشت
باقي نبُود غير ِ خفيفي ز وجودم
يك بار ِ دگر بر دل ِ ماتم زده بنگر
گم گشته شدم راه ِ نجاتم تو نشان ده
شايد كه به پايان ِ فسانه برسيدم
گر حكم ِ خدا اين شده باشد كه همان به
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.