دوشنبه ۳ دی
شعر کهن شعری از رضا حیدری نیا
از دفتر غزلیات نوع شعر
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۵ تير ۱۳۹۰ ۱۵:۲۳ شماره ثبت ۳۶۴۹
بازدید : ۱۵۷۴ | نظرات : ۲۷
|
آخرین اشعار ناب رضا حیدری نیا
|
واژه ها پرداختم اندر سخن گاه در شکلی بدیع و گه کهن شعرها گفتم ز حال و روز خویش گفتم از آرام و گه از سوز خویش طبع خود را ساختم رام سخن تا شود شعری ز بهر انجمن شعر من از آتش جان من است حاصل طبع سخنران من است من کجا می خواستم شاعر شوم کعبه ی هر واژه را زائر شوم عاشقی بودم سراپاسوخته آتشی در جان خود افروخته پختگی چون ز آتش دل کسب شد ذهن در دستان واژه غصب شد هر حقیقت چون که خود می گستراند واژه ای بهر بیانش می پراند واژه ها دُردانه ی درکم شدند شعر گشتند و پی ِ ترکم شدند چون که حوضی را کنی لبریز و پُر میشود سر ریز آنگه آب کُر شعر شاعر اینچنین آید پدید بحر احساس است در ظرفی جدید شعر اینجا جوشش احساس اوست درد دل های دل حساس اوست چون که شعر از بی خودی قلیان کند بی خودی هر آنچه گوید آن کند بحر واژه چون که شعر آغاز کرد خود ردیف و خود قوافی ساز کرد شاعر آنگه نیست شاعر ،کاتب است واژه ها بر ذهن شاعر راکب است نیست اینجا کوششی از بهر شعر چون که شاعر غرقه شد در نهر شعر من بسی شب را سراپا سوختم تا که طبع شاعری اندوختم پس تو ای خواننده ی امثال من نکته ای دریاب از هر قال من نکته ای از او که خود را سوخته تا برایت نکته ای اندوخته واژه وُ سبک و سیاقش واگذار معرفت دریاب اندر این گذار کهنگی اندر ظواهر ماندن است نقد تو احساس را رنجاندن است چون که بردی پندی از این ظرف من پس مکن پرتاب ظرفش طرف من هی مخوان کهنه کلام و حرف را تازه حرفی گو وُ بشکن ظرف را نقد این نو یا کهن گفتن ، بس است در من این بشنید ،گر در من کس است تو چه می خواهی ؟که بخشی از زبان حذف گردد از میان مردمان؟ واژه های کهنه خواهی پاک پاک؟ قصه ی مادر بزرگان زیر خاک؟ تا که نسلی ساده فهمد حرف را جستجو گر خود بیابد طرف را چون بیاموزد ز تو آن نسل نو؟ فارغ از حسی و در ظاهر گرو تازگی جانم ز حس آید پدید تازه چون گشتی بکن نقدی جدید تازگی از نقد خود آغاز کن راه نقد از سوی دیگر باز کن دوستان عزیز و دوست داشتنی شعر ناب.تمنا می کنم هیچکس این شعر را به خود
نگیرد چرا که خداوند شاهد است که خطاب به هیچ شخص خاصی سروده نشده
است.سپاسگذارم.
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.